جدول جو
جدول جو

معنی نزاء - جستجوی لغت در جدول جو

نزاء
(نَزْ زا)
فتنه انگیز و عربده گر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). فتنه انگیزندۀ عربده گر. (آنندراج). شدیدالنزو. (المنجد). نزاء الی الشر، سوّار الیه. (اقرب الموارد) ، کثیرالولوع. (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
نزاء
(نَ)
آلیز. (منتهی الارب) (آنندراج). جفتک. جفته. لگد پراندن ستور. جفتک پراندن ستور. در المنجد و اقرب الموارد این کلمه به کسر و ضم اول آمده است (ن / ن ) و در منتهی الارب و به نقل از آن آنندراج به صورت متن. رجوع به نزاء و نزاء شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نزال
تصویر نزال
فرود آمدن در میدان نبرد برای جنگ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نزار
تصویر نزار
لاغر، ضعیف، ناتوان، افسرده، رنجور، بی چربی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نساء
تصویر نساء
چهارمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۷۶ آیه، زنان
فرهنگ فارسی عمید
(اِ دِ)
برجهانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ده کوچکی است از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
خصومت و دشمنی دو نفر با هم با زبان یا استعمال اسلحه، خصومت و دشمنی، منازعه و گفتگو با هم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهاء
تصویر نهاء
پایان، آبگینه، اندازه
فرهنگ لغت هوشیار
نما در فارسی افزونی، بالیدگی گوالش، فربهی، گران شدن نرخ، پر رنگ شدن افزون شدن زیادشدن، بالیدن رشد کردن، افزونی، بالش رشد بالیدگی نمو. یا نشو و نما. نشو: و نشو و نماء درمیان اعراب اتفاق افتاد. توضیح نماء (بمعنی نمو) که اغلب بضم نون خوانده میشود بفتح نون است)
فرهنگ لغت هوشیار
پاکیزه شدن، نقا در فارسی پاکیزه بودن، پاکیزگی، پاکیزه (تک، نقی) پاکیزگان برگزیدگان پاکیزه بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزاک
تصویر نزاک
پرخاشگر نکوهنده
فرهنگ لغت هوشیار
فرود آمدن: از بارگی فرود آمدن: برای جنگ پیاده سرما خوردگی چایمان فرودآمدن درمعرکه جنگ برای جنگیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزان
تصویر نزان
جهنده: هرآن چیزی که ویراخون نزان نبود
فرهنگ لغت هوشیار
آواز کردن ظواز دادن، آواز، بانگ، فریاد، یکی از حالات اسم است وآن عبارتست ازاینکه اسم منادی واقع شود وعلامت نداالفی است که باخراسم افزایند وآن اسم رامنادی نامند، دلاخ معاش چنان کن که گربلغزدپای فرشته ات بدودست دعانگهدارد. (حافظ. 83) گاهی درموقع ندابجای الف درآخرکلمه پیش ازمنادی کلمات ایاای درآورندمانند، ای خردمندای پسر، ای پادشه خوبان، دادازغم تنهایی دل بی توبجان آمدوقت است که بازآیی. (حافظ. 351) توضیح هرگاه کلمه ای مختوم بالف یاواو باشد پیش ازالف نداحرف (ی) درآورند مانند، خدایا، طلب متکلم است توجه مخاطب (منادی) راوادوات آن درفارسی} الف {در آخرو} ای} {ایا} {یا {دراول اسم است، ندا در فارسی آواز دادن، آواز بانگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزار
تصویر نزار
ضعیف، نحیف، باریک، منحوس، مقابل فربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فزاء
تصویر فزاء
افزایش دهنده، افزودن
فرهنگ لغت هوشیار
ماتم، مصیبت، سوگواری، شکیبایی درتازی، سوک درفارسی سختی، سال سخت، باران تند شکیبایی کردن، شکیبایی در مصیبت، سوگواری تعزیت، سوگ ماتم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حزاء
تصویر حزاء
منجم، ستاره شناس
فرهنگ لغت هوشیار
پاداش، سزا، عوض نیکی یا بدی، بخشیدن، یافتن، سزا کیفر پاداش دانسته که در پارسی کیفر با پاداش برابر نیست پاداش پاسخ کار نیک است و کیفر پاسخ کاربد شیان پاد افراه پاد افراس، جمع جزیه، پارسی تازی گشته گزیت ها -1 مکافات سزای عمل کسی را دادن، پاداش پاداشن پاداشت، کیفر پادافره. یا جزاء (جزای) سیئه. پاداش بدی
فرهنگ لغت هوشیار
برابر، جا، روبه روی، برابری برابرانه مقابل برابر روبروی رویاروی قبال، سبب زندگانی یا سبب فراخی عیش و افزونی آن یا به ازاء. عوض بجای. یا در ازاء. بجای عوض بدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انزاء
تصویر انزاء
بر جهانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غزاء
تصویر غزاء
بیدین کش بیدین بر انداز جنگنده بسیار غزو کننده بسیار جنگنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزان
تصویر نزان
((نَ))
جهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نقاء
تصویر نقاء
پاکیزه بودن، پاکیزگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نزار
تصویر نزار
((نِ))
لاغر، نحیف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نزاع
تصویر نزاع
((نِ))
دشمنی، جنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نزال
تصویر نزال
((نِ))
فرود آمدن در معرکه جنگ برای جنگیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ازاء
تصویر ازاء
((اِ))
مقابل، برابر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نساء
تصویر نساء
((نِ))
زنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غزاء
تصویر غزاء
((غَ زّ))
بسیار غزو کننده، بسیار جنگنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زناء
تصویر زناء
((زِ))
آمیزش نامشروع مرد و زن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نماء
تصویر نماء
((نَ))
زیاد شدن، بالیدن، رشد کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نزار
تصویر نزار
لاغر، ضعیف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نزاع
تصویر نزاع
ستیز، کشمکش، درگیری
فرهنگ واژه فارسی سره