جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غزاء

غزاء

غزاء
بیدین کش بیدین بر انداز جنگنده بسیار غزو کننده بسیار جنگنده
غزاء
فرهنگ لغت هوشیار

غزاء

غزاء
جَمعِ واژۀ غازی. (منتهی الارب). غزوکنندگان. جنگندگان. رجوع به غازی شود
لغت نامه دهخدا

غزاء

غزاء
نسبت و مبالغه است در غزوه. (انساب سمعانی). صیغۀ مبالغه از غزو به معنی بسیار غزوکننده و جنگنده: و کان الامیر محمد غزاء لاهل الشرک و الخلاف. (عقدالفرید چ قاهره 1359 هَ. ق. ج 5 ص 257)
لغت نامه دهخدا

ازاء

ازاء
برابر، جا، روبه روی، برابری برابرانه مقابل برابر روبروی رویاروی قبال، سبب زندگانی یا سبب فراخی عیش و افزونی آن یا به ازاء. عوض بجای. یا در ازاء. بجای عوض بدل
فرهنگ لغت هوشیار

جزاء

جزاء
پاداش، سزا، عوض نیکی یا بدی، بخشیدن، یافتن، سزا کیفر پاداش دانسته که در پارسی کیفر با پاداش برابر نیست پاداش پاسخ کار نیک است و کیفر پاسخ کاربد شیان پاد افراه پاد افراس، جمع جزیه، پارسی تازی گشته گزیت ها -1 مکافات سزای عمل کسی را دادن، پاداش پاداشن پاداشت، کیفر پادافره. یا جزاء (جزای) سیئه. پاداش بدی
فرهنگ لغت هوشیار

غزات

غزات
جنگ کردن با کافران در راه خدا، غَزا، برای مِثال به یک غزات قریب هزار پیل آورد / وزآن گرفته به یک حمله سیصد و پنجاه (فرخی - ۳۴۳)
غزات
فرهنگ فارسی عمید