جدول جو
جدول جو

معنی نرمین - جستجوی لغت در جدول جو

نرمین
(دخترانه)
منسوب به نرم، لطیف، مهربان
تصویری از نرمین
تصویر نرمین
فرهنگ نامهای ایرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آرمین
تصویر آرمین
(پسرانه)
آرام گرفتن، دلیر، جنگجو، نام چهارمین پسر کیقباد پادشاه پیشدادی، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شرمین
تصویر شرمین
(دخترانه)
شرمسار، خجل، با شرم، با حیا، محجوب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارمین
تصویر ارمین
فرانسوی گلبویه از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمین
تصویر ارمین
(پسرانه)
آرمین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فرمین
تصویر فرمین
(پسرانه)
فرمان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چرمین
تصویر چرمین
منسوب به چرم هر چیز که از چرم ساخته شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرمین
تصویر حرمین
دو مشکوی: خدایخانه و آرامگاه پیامبر ص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرمین
تصویر شرمین
شرمناک، محجوب، با حیا، با شرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرمین
تصویر شرمین
شرمگین، شرمسار، باشرم، برای مثال گرچه شرمین بود شرمش حرص برد / حرص اژدرهاست نه چیزی ست خرد (مولوی - ۶۷۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرمین
تصویر پرمین
آخرین دوره از دوران پالئوزوئیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهمین
تصویر نهمین
عدد ترتیبی برای نهم: در مرحله نهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرمین
تصویر چرمین
((چَ))
هر چیز که از چرم ساخته شده باشد، چرمینه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نردین
تصویر نردین
گیاهی بیابانی با برگ های دراز خوش بو، گل های ریز، ساقۀ سخت و ریشه سخت شبیه مامیران که در طب به کار می رود و خواص آن شبیه سنبل الطیب است، ناردین، سنبل رومی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
اکناع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
نرم بودن، کنایه از لطف و مهربانی، برای مثال اگر نادان به وحشت سخت گوید / خردمندش به نرمی دل بجوید (سعدی - ۱۲۹)
فرهنگ فارسی عمید
نرم بودن، یانرمی گوش. نرمه گوش، مهربانی لطف. یابه نرمی. بامهربانی: اگرنادان بوحشت سخت گوید خردمندش بنرمی دل بجوید. (گلستان. قر. 127)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
((نَ))
ملایمت، بردباری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
Gentleness, Mushiness, Pulpiness, Silkiness, Slickness, Smoothness, Softness, Squishiness, Tenderness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
suavidade, maciez, polpudez, sedosidade, ternura
دیکشنری فارسی به پرتغالی
delikatność, miękkość, miąższowość, jedwabistość, gładkość
دیکشنری فارسی به لهستانی
нежность , мягкость , мякоть , шелковистость , гладкость , гладкость , мягкость , нежность
دیکشنری فارسی به روسی
м'якість , м'якість , м’якість , шовковистість , гладкість , м'якість , м'якість , ніжність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
zachtheid, zijdezachtheid, gladheid, tederheid
دیکشنری فارسی به هلندی
Sanftheit, Weichheit, Saftigkeit, Seidigkeit, Glätte, Zärtlichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
dulzura, blandura, pulposidad, sedosidad, suavidad, ternura
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
douceur, mollesse, pulposité, soyeux, moelleux, tendresse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
dolcezza, morbidezza, polposità, setosità, lucentezza, tenerezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
कोमलता , मुलायमता , रेशमीपन , चिकनापन , चिकनापन , नरमता , नरमता , कोमलता
دیکشنری فارسی به هندی
কোমলতা , নরম , কোমলতা , মসৃণতা , মসৃণতা , কোমলতা , নরমপন , কোমলতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
kelembutan, kelembutan sutra, kelicinan, kelancaran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
nazlılık, yumuşaklık, hamurluluk, ipeksi, kayganlık, pürüzsüzlük, hassaslık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
부드러움 , 과육의 질감 , 매끈함 , 말랑함
دیکشنری فارسی به کره ای
upole, laini, unyenyekevu, ulaini wa hariri, ulaini
دیکشنری فارسی به سواحیلی
温柔 , 软糯 , 果肉感 , 丝滑 , 光滑 , 平滑 , 柔软 , 柔软性
دیکشنری فارسی به چینی