- نرمه
- پهلوان، دلیر، نام پدر سام، جد رستم
معنی نرمه - جستجوی لغت در جدول جو
- نرمه ((نَ مِ))
- نرم و نازک، پره گوش
- نرمه
- هر چیز نرم و ملایم، در علم زیست شناسی پرۀ گوش که گوشواره به آن آویخته می شود، قسمت نرم بعضی اعضای بدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اکناع
انعطاف
شکوفه روفاندار (درخت مسواک) دیگ دیگ سنگی افزاری است درودگر انرا که بوسیله آن چوب و تخته را سوراخ کنند مثقب
خرگوش، زره تابان
تراز
آواز نیکو، گیاهی باریک
اسب (مطلقا)، اسب سفید، چرمینه مچاچنگ
بی بهرگی
نمد زین را گویند، پارچه نفیسی را که از کوک بافند
پرماه کاهلی در کارها
چیزی که در چشم کشند، گرد سیاهی که به مژه ها و پلکهای چشم میکشند
اسب، مخصوصاً اسب سفید، برای مثال سلطان یک سوارۀ گردون به جنگ دی / بر چرمه تنگ بندد و هّرا برافکند (خاقانی - ۱۳۶)
نرم بودن، کنایه از لطف و مهربانی، برای مثال اگر نادان به وحشت سخت گوید / خردمندش به نرمی دل بجوید (سعدی - ۱۲۹)
نیم، نصف چیزی، نصف آجر یا خشت
نمدزین، نمدی که زیر زین بر پشت اسب می اندازند، آدرم، آدرمه، تکلتو، تکتلو
آواز خوش، سرود، آهنگ، ترانه، نوا
حصاربندی چوبی یا آهنی که در اطراف باغچه، خانه یا جلوی ایوان درست می کنند
شال، نوعی پارچۀ نفیس که از کرک لطیف بافته می شود
آهسته، آرام، یواش، بی شتاب، دارای حرکت کند، بی سر و صدا، با صدای کم و پایین، متین، باوقار
تعدادی از افراد یا اشیا، دسته، گروه، حلقه، محفل، جرگه، نرگ، جرگ
شراره، ریزۀ آتش که از زغال یا هیزم که در حال سوختن است جدا شود و به هوا بجهد، لخچه، بلک، جذوه، ژابیژ، جمره، خدره، آتش پاره، ایژک، جرقّه، سینجر، آییژ، جمر، ابیز، آلاوه، لخشه، اخگر
اسکنه، وسیلۀ فلزی دسته داری که نجاران برای سوراخ کردن چوب و یا ایجاد شیار به کار می برند، برمه، پرماه، برماه، بهرمه، ماهه، پرما
اسکنه، وسیلۀ فلزی دسته داری که نجاران برای سوراخ کردن چوب و یا ایجاد شیار به کار می برند، ماهه، پرمه، پرماه، پرما، برماه، بهرمه
اخگر، آتش
کبود دندانی، کوره