جدول جو
جدول جو

معنی نرمق - جستجوی لغت در جدول جو

نرمق
(نَ مَ)
معرب نرمه. نرم و نازک. (آنندراج). مأخوذ از نرمۀ فارسی به معنی نرم و نازک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نرمش
تصویر نرمش
مدارا، سازش، در ورزش حرکات بدنی برای آماده سازی و تقویت عضلات که غالباً بدون استفاده از وسایل خاصی انجام می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
نرم بودن، کنایه از لطف و مهربانی، برای مثال اگر نادان به وحشت سخت گوید / خردمندش به نرمی دل بجوید (سعدی - ۱۲۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرمق
تصویر سرمق
سلمه، گیاهی بیابانی و خودرو دارای ساقۀ کوتاه و برگ های بیضی شکل مانند اسفناج که در پختن بورانی و آش به کار می رود، سرمک، سرمج، اسفناج رومی، قطف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرمه
تصویر نرمه
هر چیز نرم و ملایم، در علم زیست شناسی پرۀ گوش که گوشواره به آن آویخته می شود، قسمت نرم بعضی اعضای بدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرمک
تصویر نرمک
آهسته، آرام، یواش، بی شتاب، دارای حرکت کند، بی سر و صدا، با صدای کم و پایین، متین، باوقار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یرمق
تصویر یرمق
درم و دینار، زر و سیم، برای مثال تا حکیم زمانه احمق شد / دل او عشق باز یرمق شد (سنائی۱ - ۶۷۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرمق
تصویر سرمق
پارسی تازی گشته سرمک از گیاهان دارویی سلمه سرمک سلمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درمق
تصویر درمق
آرد سپید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرمه
تصویر نرمه
پهلوان، دلیر، نام پدر سام، جد رستم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرمش
تصویر نرمش
قابلیت انعطاف جسمی (اعضای بدن بوسیله ورزش) یاروحی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمرق
تصویر نمرق
لاتینی تازی گشته بالش ناز بالش بالشچه متکا بالش، جمع نمارق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یرمق
تصویر یرمق
برابر با درم و دینار اگر پارسی باشد یرمه
فرهنگ لغت هوشیار
نرم بودن، یانرمی گوش. نرمه گوش، مهربانی لطف. یابه نرمی. بامهربانی: اگرنادان بوحشت سخت گوید خردمندش بنرمی دل بجوید. (گلستان. قر. 127)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرمق
تصویر سرمق
((سَ مَ یا مِ))
گیاهی است از تیره اسفناجیان یکساله و علفی که گل هایش منظم و کاملند و جزو سبزی های صحرایی در آش و غذاهای مختلف مصرف می شود. دانه اش قی آور است، سرمه، قطف، سرمج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
((نَ))
ملایمت، بردباری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نرمه
تصویر نرمه
((نَ مِ))
نرم و نازک، پره گوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمرق
تصویر نمرق
((نَ رَ یا نِ رِ یا نُ رُ))
متکا، بالش، جمع نمارق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
اکناع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نرمش
تصویر نرمش
انعطاف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
Gentleness, Mushiness, Pulpiness, Silkiness, Slickness, Smoothness, Softness, Squishiness, Tenderness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
douceur, mollesse, pulposité, soyeux, moelleux, tendresse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
nazlılık, yumuşaklık, hamurluluk, ipeksi, kayganlık, pürüzsüzlük, hassaslık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
kelembutan, kelembutan sutra, kelicinan, kelancaran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
কোমলতা , নরম , কোমলতা , মসৃণতা , মসৃণতা , কোমলতা , নরমপন , কোমলতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
कोमलता , मुलायमता , रेशमीपन , चिकनापन , चिकनापन , नरमता , नरमता , कोमलता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
dolcezza, morbidezza, polposità, setosità, lucentezza, tenerezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
suavidade, maciez, polpudez, sedosidade, ternura
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
dulzura, blandura, pulposidad, sedosidad, suavidad, ternura
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
Sanftheit, Weichheit, Saftigkeit, Seidigkeit, Glätte, Zärtlichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
zachtheid, zijdezachtheid, gladheid, tederheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
м'якість , м'якість , м’якість , шовковистість , гладкість , м'якість , м'якість , ніжність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
нежность , мягкость , мякоть , шелковистость , гладкость , гладкость , мягкость , нежность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
delikatność, miękkość, miąższowość, jedwabistość, gładkość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نرمی
تصویر نرمی
부드러움 , 과육의 질감 , 매끈함 , 말랑함
دیکشنری فارسی به کره ای