جدول جو
جدول جو

معنی نرش - جستجوی لغت در جدول جو

نرش(غَ فَ لَ)
به دست گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). عن ابن درید. و عندی (مجدالدین) انه تصحیف اذ لیس فی کلامهم راء قبلها نون. (از منتهی الارب). ابن درید آورده و گوید درستش نمیدانم. (از اقرب الموارد)،
{{اسم}} جای روییدن عرفط. (ناظم الاطباء). گفته اند که این کلمه تصحیف شده، به معنی اول فرش بود و به معنی دویم نوش. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آرش
تصویر آرش
(پسرانه)
درخشان، آفتاب، عاقل، زیرک، جد بزرگ اشکانیان، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی که درتیراندازی بسیار توانا بوده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نرخ
تصویر نرخ
ارزش چیزی، قیمت، بها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارش
تصویر ارش
واحد اندازه گیری طول، تقریباً برابر با نیم متر که بر مبنای فاصلۀ سر انگشت میانۀ دست تا آرنج اندازه گیری می شد، ذراع، برای مثال به کف ماروش نیزۀ ده ارش / ز خون عدو یافته پرورش (هاتفی- مجمع الفرس - ارش)
فرهنگ فارسی عمید
(نَ شَ)
محمد بن جعفر، مکنی به ابوجعفر و معروف به نرشخی. مؤلف تاریخ بخارا. از مورخان قرن چهارم است. وی کتاب تاریخ بخارا را به زبان عربی به نام امیر حمیدابومحمد نوح بن نصر سامانی تألیف کرد. وی به روایت سمعانی به سال 286 تولد یافت و در سال 347 هجری قمری درگذشت. (از تاریخ ادبیات در ایران صفا ج 2 ص 977)
لغت نامه دهخدا
(نَ رَ)
از قرای بخارا است. (از الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
نریسیده. نارشته. ناریسیده. مقابل رشته. رجوع به رشته شود:
چون آخر رشته این گره بود
این رشته نرشته پنبه به بود.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَرْ رِ / نَ)
نره شیر. شیر نر:
ندانی ای به عقل اندر خر گنجه به نادانی
که با نرشیر برناید سترون گاو ترخانی.
غضایری.
، کنایه از دلاور و دلیر و پردل و پهلوان و قوی پنجه
لغت نامه دهخدا
(نَ شَ)
منسوب است به نرشخ از قرای بخارا. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از درش
تصویر درش
نوعی خیار باریک و دراز
فرهنگ لغت هوشیار
مقنعه ایست به طول سه گز. گیاهی است از تیره سوسنیها که دارای گلهای زینتی است و چون دارای ساقه زیر زمینی ضخیم لعابدار است از کوبیده ریشه آن به عنوان چسب استفاده میکنند. این گیاه به طور خودرو و در اکثر نقاط و همچنین ایران میروید اشراس اشراش، درختی است زینتی از تیره سماقیان که جزو گونه های زیتون (سنجد تلخ) میباشد. این درخت از خارج وارد ایران شده و در جنوب ایران (بندر عباس و چاه بهار) کشت می شود. اصل آن از هندوستان و هندو چین است چیش، بد کار بد عمل، حقیر فرومایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترش
تصویر ترش
بد خلق گردیدن، بخیل و هر چیزی که طعم سرکه داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرشته
تصویر نرشته
ناریسیده، نارشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرش
تصویر خرش
کالای بی بها بانگ و فریاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حرش
تصویر حرش
صید کردن، خراشیدن درشتی، خشونت درشتی، خشونت
فرهنگ لغت هوشیار
بریدن، تکه بریده شده از چیزی خال روی ناخن یا پوست بدن انسان خال روی ناخن یا پوست بدن انسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آرش
تصویر آرش
نام پهلوانی کماندار از لشکر منوچهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرشخی
تصویر نرشخی
منسوب به نرشخ ازمردم نرشخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برش
تصویر برش
برش، قطع، کات (Cut) در هنگام فیلمبرداری به فرمانی از سوی کارگردان یا افراد مرتبط برای قطع کار دوربین صدا و بازی معمولا پس از برداشت کامل نما یا عدم رضایت کارگردان از نماهای فیلمبرداری شده گفته می شود،
کات در تدوین فیلم به معنی انتقال از نمایی به نمای دیگر برای اندازه سازی نما به لحاظ زمانی مکانی و حرکتی که با بریدن (Cutting) بخشهایی از نگاتیوهای برداشت شده و چسباندن (Joining) آنها به هم حاصل میشود.
تغییر ناگهانی از نمایی به نمای دیگر و عمل برش زدن فیلم در روی میز تدوین،
، کات به عنوان یکی از ابزارهای اصلی در دست کارگردان و تدوین گر، نقش بسیار مهمی در روایت داستان و خلق احساسات مختلف در مخاطب دارد.
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرش
تصویر فرش
قالی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقش
تصویر نقش
نگار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عرش
تصویر عرش
پهنه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهش
تصویر نهش
قرار، وضع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نخش
تصویر نخش
برهان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نرخ
تصویر نرخ
قیمت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نرم
تصویر نرم
لطیف، ظریف، آلت مردانگی، آل مردی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نری
تصویر نری
آلت مردانگی، آل مردی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نگرش
تصویر نگرش
ملاحظه، نظر، نقطه نظر، منظور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارش
تصویر ارش
ساعد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آرش
تصویر آرش
معنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برش
تصویر برش
مقطع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نرمش
تصویر نرمش
انعطاف
فرهنگ واژه فارسی سره
نفس نفس زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
مرحله ای از رشد گوسفند، گوسفند نر شش ماهه
فرهنگ گویش مازندرانی
نعره ی دردناک و جانکاه
فرهنگ گویش مازندرانی