- نرسنگ
- عدس، گیاهی بوته ای از خانوادۀ باقلا با گل های سفید رنگ و برگ های باریک که دانۀ گرد و محدب این گیاه که مصرف خوراکی دارد، دانچه، انژه، مژو، نسک، نرسک، مرجو، مرجمک، بنوسرخ
معنی نرسنگ - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سنگ بزرگ نتراشیده و ناهموار
سنگی که در یک کفه ترازو گذارند تا با کفه دیگر برابر گردد پارسنگ پاهنگ
فرسنگ، فرسخ، فرسنگسار
سنگ بزرگ ناهموار و ناتراشیده، به ویژه سنگ عظیمی که در بناهای باستانی به کار رفته است، کنایه از مانع
پارسنگ، سنگی که در یک کفۀ ترازو بگذارند تا با کفۀ دیگر برابر شود، پاسنگ، پاهنگ
مقیاس، مسافت قریب 6 کیلومتر
عجیب و غریب
فرسخ، فرسنگسار