معنی نرسنگ نرسنگ عدس، گیاهی بوته ای از خانوادۀ باقلا با گل های سفید رنگ و برگ های باریک که دانۀ گرد و محدب این گیاه که مصرف خوراکی دارد، دانچه، انژه، مژو، نسک، نرسک، مرجو، مرجمک، بنوسرخ تصویر نرسنگ فرهنگ فارسی عمید
خرسنگ خرسنگ سنگ بزرگ ناهموار و ناتراشیده، به ویژه سنگ عظیمی که در بناهای باستانی به کار رفته است، کنایه از مانع فرهنگ فارسی عمید
ورسنگ ورسنگ پارسَنگ، سنگی که در یک کفۀ ترازو بگذارند تا با کفۀ دیگر برابر شود، پاسَنگ، پاهَنگ فرهنگ فارسی عمید
پرسنگ پرسنگ فرسنگ، واحدی برای اندازه گیری مسافت، تقریباً شش کیلومتر، فرسخ، فرزنگ، فرسنگ فرهنگ فارسی معین