جدول جو
جدول جو

معنی نذع - جستجوی لغت در جدول جو

نذع
(غِ)
زهیدن آب و برآمدن خوی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نفع
تصویر نفع
فایده، سود، بهره
نفع خالص: در علم اقتصاد سود ویژه
نفع غیر خالص: در علم اقتصاد سود نا ویژه
فرهنگ فارسی عمید
آنچه شخص بر خود واجب کند که بعد از روا شدن حاجتش در راه خدا بدهد یا به جا بیاورد، کنایه از حاجت کسی که این عمل را بر خود واجب می کند
فرهنگ فارسی عمید
فرش چرمی که سابقاً شخص محکوم به اعدام را روی آن می نشانیدند و سر او را می بریدند، بساط، فرش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جذع
تصویر جذع
تنۀ درخت، نون، تاپال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نزع
تصویر نزع
کندن چیزی از جایی، جان کندن، جان دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لذع
تصویر لذع
با زبان و سخن زشت کسی را آزردن، سوختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوع
تصویر نوع
صنف، شکل، صورت، در علم زیست شناسی گونه، در علم منطق کلی ای که بر افرادی که حقیقت یکسان دارند اطلاق می شود و اخص از جنس است
نوع بشر: انسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نبع
تصویر نبع
بیرون آمدن آب از زمین، جوشیدن آب از چشمه
فرهنگ فارسی عمید
(قُ ذُ)
مرددیوث. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به قندع شود
لغت نامه دهخدا
(خُ ذُ)
کمینه. فرومایه. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نبع
تصویر نبع
جوشیدن آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوع
تصویر نوع
گونه، قسم، جور، طور، شیوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفع
تصویر نفع
منفعت، حاصل، پیداوار، بهره، ثمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نطع
تصویر نطع
بساط، گستردنی، فرش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزع
تصویر نزع
جان کندن، دم بازپسین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نذر
تصویر نذر
آنچه واجب گردانند بر خود یا آنچه واجب بشرط چیزی، پیمان، وعد، شرط
فرهنگ لغت هوشیار
سوختن، رنجاندن، زخم زبان زدن، نیمداغ کردن شتر را سوزانیدن (آتش) احتراق، سوزش دادن زبان کسی را زبان گز شدن، کیفیتی است بسیار نافذ و لطیف که من حیث المجموع مانند الم و درد و احدی نماید. پس لذع همان کار کند که از فرط حرارت مقتضی نفوذ و لطف انجام گیرد پس لذع تابع در او احداث میشود لذاع و لاذع نامند مانند خردل که در مود ضماد استعمال گردد: سده و دیدان و استسقا و سل کسر و ذات الصدر و لذع و درد دل. (مثنوی. چا. خاور. ص 307) توضیح در مثنوی نیکلسون یافته نشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قذع
تصویر قذع
پلیدی چرکی، دشنام چرکین پلید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خذع
تصویر خذع
ریزه کردن، بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جذع
تصویر جذع
چهار پای کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بذع
تصویر بذع
تراویده، تراویدن بیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوع
تصویر نوع
((نُ))
گونه، قسم، جمع انواع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نذر
تصویر نذر
شرط و پیمان، آن چه شخص بر خود واجب گرداند که در راه خدا بدهد یا به جا بیآورد، جمع نذور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نذر
تصویر نذر
((نُ ذُ))
ترس، بیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نبع
تصویر نبع
((نَ))
برآمدن آب از چاه، جوشیدن آب از چشمه، ظاهر شدن امری از کسی، راش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نطع
تصویر نطع
((نَ))
سفره چرمین، سفره ای از چرم که سر گناهکار را روی آن می بریدند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفع
تصویر نفع
((نَ))
سود، فایده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نزع
تصویر نزع
((نَ))
حالت جان کندن، احتضار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جذع
تصویر جذع
((جِ))
تنه درخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوع
تصویر نوع
گونه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نفع
تصویر نفع
سود، بهره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نوع
تصویر نوع
Type
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نوع
تصویر نوع
tipo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نوع
تصویر نوع
tipo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی