جدول جو
جدول جو

معنی ندامت - جستجوی لغت در جدول جو

ندامت
پشیمان شدن، پشیمانی، اندوه و افسوس
ندامت خوردن: پشیمان شدن و افسوس خوردن
ندامت کشیدن: پشیمانی کشیدن، پشیمانی بردن
تصویری از ندامت
تصویر ندامت
فرهنگ فارسی عمید
ندامت
پشیمانی، تاسف
تصویری از ندامت
تصویر ندامت
فرهنگ لغت هوشیار
ندامت
((نَ مَ))
پشیمانی، افسوس
تصویری از ندامت
تصویر ندامت
فرهنگ فارسی معین
ندامت
پشیمانی
تصویری از ندامت
تصویر ندامت
فرهنگ واژه فارسی سره
ندامت
پشیمانی
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اشک ندامت
تصویر اشک ندامت
اشکی که از پشیمانی و افسوس ریخته می شود، اشک پشیمانی برای مثال امروز که در دست توام مرحمتی کن / فردا که شدم خاک چه سود اشک ندامت (حافظ - ۱۹۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ندامت کشیدن
تصویر ندامت کشیدن
پشیمانی کشیدن، پشیمانی بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ندامت خوردن
تصویر ندامت خوردن
پشیمان شدن و افسوس خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نداوت
تصویر نداوت
تر شدن، تری، نمناکی، شادابی، طراوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فدامت
تصویر فدامت
درمانده شدن در سخن، کم فهم شدن، درشت خوی شدن
فرهنگ فارسی عمید
پشیمان شدن: تازخون ریختن آن غمزه ندامت نکند کس بدردغم توفکرسلامت نکند. (امیرخسروظنند)
فرهنگ لغت هوشیار
پشیمانی بردن پشیمانی بردن: بی توجامی نکشدگل که ندامت نکشد سروباهمرهی قدتوقامت نکشد. (ملک مشرقی ظنند)
فرهنگ لغت هوشیار
پشیمانی دست دادن: گشتم بهوس ندیم عشقت خودعاقبتم ندامت افتاد. (امیرشاهی ظنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ندامه
تصویر ندامه
ندامت در فارسی پشیمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نظامت
تصویر نظامت
ناظمی کردن، انتظام کاری را بعده داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
پشیمان شدن پشیمان شدن: درسرسودای وصلش عمرهاکردم زیان درندامت میخورم اکنون نداردسودمن. (امیرخسروظنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نداوت
تصویر نداوت
نمناکی، رطوبت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادامت
تصویر ادامت
همیشه داشتن پیوسته گردانیدن دایم داشتن درنگ کردن در: (باید برایادامه کار پایداری کرد) یا ادامه کار. اصلی است بموجب آن محرک مساویست با کار مقاوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگشت ندامت
تصویر انگشت ندامت
انگشت پشیمانی
فرهنگ لغت هوشیار
پشیمان پشیمانی خورده: دام تسخیردوعالم نفس نومیدی است ای ندامت زده سررشته آهی دریاب، (بیدل ظنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ندامتگاه
تصویر ندامتگاه
محلی که مجرمین در آنجا احساس ندامت و پشیمانی کنند، زندان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نداوت
تصویر نداوت
((نَ وَ))
تری، نمناکی، تازگی، طراوت
فرهنگ فارسی معین
کهنگی، حفاظت
دیکشنری اردو به فارسی