جدول جو
جدول جو

معنی فدامت

فدامت
درمانده شدن در سخن، کم فهم شدن، درشت خوی شدن
تصویری از فدامت
تصویر فدامت
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با فدامت

فدامت

فدامت
درشتی و جفاکاری. (غیاث). فدامه. رجوع به فدامه شود
لغت نامه دهخدا

ادامت

ادامت
همیشه داشتن پیوسته گردانیدن دایم داشتن درنگ کردن در: (باید برایادامه کار پایداری کرد) یا ادامه کار. اصلی است بموجب آن محرک مساویست با کار مقاوم
ادامت
فرهنگ لغت هوشیار

ندامت

ندامت
پشیمان شدن، پشیمانی، اندوه و افسوس
ندامت خوردن: پشیمان شدن و افسوس خوردن
ندامت کشیدن: پشیمانی کشیدن، پشیمانی بردن
ندامت
فرهنگ فارسی عمید