جدول جو
جدول جو

معنی ندادادن - جستجوی لغت در جدول جو

ندادادن
نداکردن
تصویری از ندادادن
تصویر ندادادن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرادادن
تصویر فرادادن
دادن، شرح دادن، بیان کردن، گردانیدن
پشت فرادادن: پشت گرداندن و فرار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ندا دادن
تصویر ندا دادن
آواز دادن، آواز کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خداداده
تصویر خداداده
چیزی که خداوند بخشیده است، خدا داد
فرهنگ فارسی عمید
(کَ شَ)
ندادن. از دادن خودداری کردن:
هرآنکس که بیداد بد دور کرد
به نادادن چیز و گفتار سرد.
فردوسی.
از یکی از عرب قم طلب خراج مینمودند و او اصرار مینمود بر نادادن آن. (تاریخ قم)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نشردادن
تصویر نشردادن
انتشاردادن و پراکندن
فرهنگ لغت هوشیار
نخ دادن شیره قندوشکروجزآن چون شیره راخوب بجوشانندتابقوام آید سپس باقاشق قدری ازآن برگیرندبشکل رشته های نخ باشدگویند: نخ داده است، بدرازاکشاندن دعوی یاجدال کسی راباتحریک کردن او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نداآمدن
تصویر نداآمدن
ندارسیدن خطاب آمدن: ازحضرت عزت نداآیدکه: ای محمدخ
فرهنگ لغت هوشیار
ندادادن خطاب کردن ظوازدادن: مبشران سعادت برین بلندرواق همین کنندندابرممالک آفاق. (سلمان ساوجی. آنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادادنی
تصویر نادادنی
آنچه که شایسته دادن نیست تسلیم نکردنی مقابل دادنی
فرهنگ لغت هوشیار
آب کم دادن: نمیکنم گله ای لیک ابر رحمت دوست بکشته زار (بکشت زار) جگرتشنگان ندادنمی. (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار
اندازه دادن، هم اندازه بودن، رسیدن باندازه قد کسی بودن: این حوض بمن قد نمی دهد، رسیدن درک کردن: ... ضروره می طلبید که داخل خانه آنها تا آنجا که سلیقه کاسبکارانه آنان قد می داد مرتب و آبرومند باشد، یا قد دادن عقل کسی مطلبی را. درک وی آنرا فهمیدن او آنرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سند دادن
تصویر سند دادن
دلیل دادن، خط دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پند دادن
تصویر پند دادن
نصیحت کردن، وعظ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جزادادن
تصویر جزادادن
پاداش دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ندا دادن
تصویر ندا دادن
آواز دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صدا دادن
تصویر صدا دادن
دراهیدن آواز دادن آواز دادن بانگ دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قد دادن
تصویر قد دادن
((قَ دَ))
اندازه بودن، رسیدن، درک کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خدادادی
تصویر خدادادی
ذاتی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صدا دادن
تصویر صدا دادن
Sound
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از صدا دادن
تصویر صدا دادن
sonner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از صدا دادن
تصویر صدا دادن
发声
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از صدا دادن
تصویر صدا دادن
להשמיע
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از صدا دادن
تصویر صدا دادن
소리내다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از صدا دادن
تصویر صدا دادن
mengeluarkan suara
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از صدا دادن
تصویر صدا دادن
ध्वनि करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از صدا دادن
تصویر صدا دادن
klinken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از صدا دادن
تصویر صدا دادن
brzmieć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از صدا دادن
تصویر صدا دادن
sonar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از صدا دادن
تصویر صدا دادن
suonare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از صدا دادن
تصویر صدا دادن
soar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از صدا دادن
تصویر صدا دادن
звучати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از صدا دادن
تصویر صدا دادن
klingen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از صدا دادن
تصویر صدا دادن
звучать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از صدا دادن
تصویر صدا دادن
音を立てる
دیکشنری فارسی به ژاپنی