جدول جو
جدول جو

معنی نخیز - جستجوی لغت در جدول جو

نخیز
ناکس، خسیس و فرومایه، پست
کمینگاه، نخیزگاه
تخمدان
جایی که در آن نهال کاشته باشند که بعد جا به جا کنند
تصویری از نخیز
تصویر نخیز
فرهنگ فارسی عمید
نخیز
خسیس
تصویری از نخیز
تصویر نخیز
فرهنگ لغت هوشیار
نخیز
((نَ))
فرومایه، نادان
تصویری از نخیز
تصویر نخیز
فرهنگ فارسی معین
نخیز
کمین، زمینی که در آن نهال بکارند تا بعد جابه جا کنند
تصویری از نخیز
تصویر نخیز
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مخیز
تصویر مخیز
مهمیز، آلتی فلزی که هنگام سواری بر پاشنۀ چکمه می بندند، مهماز، اسب انگیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوخیز
تصویر نوخیز
نوخاسته، تازه برآمده، در علم زیست شناسی نهال تازه و نازک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نخیل
تصویر نخیل
درخت خرما، خرمابن
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
اشکنۀ شهد. (منتهی الارب) (آنندراج). اشکنه و تریدی که از عسل سازند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
تریدی که از نان فطیر ساخته میشود. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
قالب خشت، مهرۀ دیوار، رهص، باخز
لغت نامه دهخدا
(فَ)
آهنی باشد سرتیز که بر پاشنۀکفش و موزه نصب کنند. (برهان). ظاهراً مصحف مهمیز است. (از حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به مهمیز شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
به معنی مهمیز است و آن آهنی باشد سرتیز که بر پاشنۀ کفش و موزه نصب کنند و بر پهلوی اسب خلانند تا اسب تند شود. (برهان) (آنندراج) (از انجمن آرا). مهمیز. (ناظم الاطباء) :
چو رستم ورا دید زانگونه تیز
برآشفت زانسان که بور از مخیز.
فردوسی ؟ (از فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
خرمابن. (ناظم الاطباء). درخت خرما، درختهای خرما. (آنندراج). جمع واژۀ نخل. (از ناظم الاطباء) :
چنان آسمان بر زمین شد بخیل
که لب تر نکردند زرع و نخیل.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(نَشُ)
شهرکی است در آذربایجان از طرف اردبیل. (از معجم البلدان). از قرارستاق آذربایجان است. (از سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
پیچیده. (جهانگیری) (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا). درهم گشته. (برهان قاطع). نوردیده. (فرهنگ خطی) :
به جامه خواب راگلبیز بوده
به شب تا صبح را نخچیز بوده (؟).
میرنظمی (از شعوری)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
تشنیع کردن و بد گفتن و دشنام دادن. نخط. (منتهی الارب). رجوع به نخط شود، گردن کشی کردن بر کسی و تکبر نمودن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). تکبر کردن. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(نَ خَ / خِ)
رجوع به نه خیر شود. نه ! لا. ابداً. اصلاً. مقابل بله و بلی
لغت نامه دهخدا
(غَ بَ)
نخر. رجوع به نخر شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
مرد بددل و عقل رفته. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). مرد ترسو. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، نخب
لغت نامه دهخدا
(بَ)
کمینگاه و محل خوف. (آنندراج). کمینگاه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رِ)
نوبرآمده. تازه. نازک. (ناظم الاطباء). نوخاسته. (فرهنگ فارسی معین) :
دو پستان چون دو سیمین نار نوخیز
بر آن پستان گل بستان درم ریز.
نظامی.
سیرابی سبزه های نوخیز
از لؤلؤ تر زمردانگیز.
نظامی.
مکش بر کهن شاخ نوخیز را
کز این کشت شیرویه پرویز را.
نظامی.
، بدیع:
نوآیین پرده ای بینی دلاویز
نوای او نوازشهای نوخیز.
نظامی.
، نوبالیده. خرد:
گرچه نوخیز و نوگرفت بود
بط کشتی طلب شگفت بود.
سنایی
لغت نامه دهخدا
(رِ)
چوب بن خیش که آهنی که سکه خوانند بر سر آن کنند. و این کلمه را زنجیر نیز خوانند و زنخیر نیز آمده (به زای معجمه در اول و رای مهمله در آخر). والله اعلم. (فرهنگ رشیدی). رجوع به رنجین شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نچیز
تصویر نچیز
ناچیزچیزی اندک، معدوم فانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوخیز
تصویر نوخیز
نوخاسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفیز
تصویر نفیز
هموشت (همرقص پای رقص)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخجیز
تصویر نخجیز
پیچش پیچش پیچیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخچیز
تصویر نخچیز
نوردیده، پیچیده، در هم گشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجیز
تصویر نجیز
انجام یافته درد بی درمان، ریمناک پلید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزیز
تصویر نزیز
خواهان، ورنمند (شهوتی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخیر
تصویر نخیر
خیر، نه، جواب منفی
فرهنگ لغت هوشیار
کویک مخ خرما بن درخت خرما: گشته زمین اوبخیل ظب اندرومانده قلیل آورده برروی نخیل اینک کرات اینک رغل. (لامعی. تاریخ ادبیات دکترصفا. ج 393: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
آهنی سر تیز که بر پاشنه کفش وموزه نصب کنند و آنرا بر پهلوی اسب خلانند تا تند رود مهمیز: چو رستم و را دید زان گونه تیز بر آشفت زان سان که بور از مخیز. (منسوب به فردوسی) توضیح در فهرست شاهنامه ولف این کلمه نیامده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخیل
تصویر نخیل
((نَ))
خرمابن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نویز
تصویر نویز
((نُ یْ))
صدای بیش از حد هواگرد که موجب آزار باشد، سر و صدا (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخیز
تصویر مخیز
((مَ))
مهمیز
فرهنگ فارسی معین