جدول جو
جدول جو

معنی نخست - جستجوی لغت در جدول جو

نخست
اولا، ابتداء، ابتدا، اول
تصویری از نخست
تصویر نخست
فرهنگ واژه فارسی سره
نخست
اول، بار اول، در آغاز
تصویری از نخست
تصویر نخست
فرهنگ فارسی عمید
نخست
اول، ابتدا، آغاز
تصویری از نخست
تصویر نخست
فرهنگ لغت هوشیار
نخست
((نَ یا نُ خُ))
ابتدا، آغاز
تصویری از نخست
تصویر نخست
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نخستن
تصویر نخستن
نخستین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشست
تصویر نشست
آفسمان، اجلاس، جلسه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نخوت
تصویر نخوت
تکبر کردن، فخر کردن، تکبر، بزرگی، بزرگ منشی، خودستایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیست
تصویر نیست
سوم شخص مضارع منفی از مصدر بودن، عدم، نیستی، نابود، ناپدید، معدوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نخوت
تصویر نخوت
تکبر، بزرگ منشی، خودبینی، خودپرستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسخت
تصویر نسخت
نوشته، مکتوب، پیش نویس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشست
تصویر نشست
نشستن، جلوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیست
تصویر نیست
نه هست، فعل منفی مفرد غایب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشست
تصویر نشست
((نِ شَ))
نشستن، جلسه، گردهمائی، کنایه از اسب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نخوت
تصویر نخوت
((نِ وَ))
تکبر، خودبینی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیست
تصویر نیست
نابود، عدم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نشست
تصویر نشست
نشستن، جلوس، جلسه، فرورفتگی زمین در اثر زلزله یا حوادث طبیعی دیگر
نشست و برخاست: نشستن و برخاستن به صورت متوالی، کنایه از آداب مجالست و معاشرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشست
تصویر نشست
Subsidence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
अवसादन
دیکشنری فارسی به هندی
שְׁקִיעָה
دیکشنری فارسی به عبری