معنی نشست - فرهنگ فارسی معین
معنی نشست
- نشست((نِ شَ))
- نشستن، جلسه، گردهمائی، کنایه از اسب
تصویر نشست
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با نشست
نشست
- نشست
- نشستن، جلوس، جلسه، فرورفتگی زمین در اثر زلزله یا حوادث طبیعی دیگر
نشست و برخاست: نشستن و برخاستن به صورت متوالی، کنایه از آداب مجالست و معاشرت
فرهنگ فارسی عمید