- نخراشیده
- خراشیده نشده، خشن و ناهموار
معنی نخراشیده - جستجوی لغت در جدول جو
- نخراشیده
- خراشیده نشده مقابل خراشیده، ناهموار، خشن بی ادب. یانتراشیده ونخراشیده
- نخراشیده ((نَ خَ دِ))
- کنایه از بدشکل، ناهموار، خشن، بی ادب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناتراشیده، درشت و ناهموار، تراشیده نشده، سخن زشت و ناهنجار، بی ادب، بی تربیت
ناهموار، ناملایم، ناتراشیده
ناتراشیده. یانتراشیده نخراشیده شخص زمخت ودرشت وخشن وبدسرووضع وجاهل باداب ورسوم معاشرت ناتراشیده
خراش داده شده، ریش زخم
Grating, Scratched
скрипучий , поцарапанный
kratzend, zerkratzt
скрипучий , подряпаний
skrzypiący, porysowany
刺耳的 , 刮伤的
estridente, arranhado
fastidioso, graffiato
chirriante, arañado
grinçant, éraflé
schurend, gekrast
เสียงขีดข่วน , ขีดข่วน
mengganggu, tergores
خشنٌ , مخدشٌ
खुरदुरा , खरोंच
צורם , שרוט
ざらざらした , 引っかき傷の
귀에 거슬리는 , 긁힌
tüyler ürperten, çizilmiş
sauti ya ukali, lililochafuliwa
খসখসে , আঁচড়ানো
کھردرا , خراشیدہ
درشت و ناهموار، تراشیده نشده، کنایه از سخن زشت و ناهنجار، برای مثال به یک ناتراشیده در مجلسی / برنجد دل هوشمندان بسی (سعدی - ۸۸) ، بی ادب، بی تربیت
آنچه که تراشیده نشده باشد، ناصاف ناهموار، شخص ستبر و بلندبی اندام، بی ادب بی تربیت
غیرمسکون (زمین جاری)
خراش برداشته خراشیده
بناز و تکبر و زیبایی و وقار رفته
خراش دادن