جدول جو
جدول جو

معنی نخراشیده - جستجوی لغت در جدول جو

نخراشیده
خراشیده نشده، خشن و ناهموار
تصویری از نخراشیده
تصویر نخراشیده
فرهنگ فارسی عمید
نخراشیده
خراشیده نشده مقابل خراشیده، ناهموار، خشن بی ادب. یانتراشیده ونخراشیده
فرهنگ لغت هوشیار
نخراشیده
((نَ خَ دِ))
کنایه از بدشکل، ناهموار، خشن، بی ادب
تصویری از نخراشیده
تصویر نخراشیده
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نتراشیده
تصویر نتراشیده
ناتراشیده، درشت و ناهموار، تراشیده نشده، سخن زشت و ناهنجار، بی ادب، بی تربیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناخراشیده
تصویر ناخراشیده
ناهموار، ناملایم، ناتراشیده
فرهنگ لغت هوشیار
ناتراشیده. یانتراشیده نخراشیده شخص زمخت ودرشت وخشن وبدسرووضع وجاهل باداب ورسوم معاشرت ناتراشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
خراش داده شده، ریش زخم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
Grating, Scratched
دیکشنری فارسی به انگلیسی
скрипучий , поцарапанный
دیکشنری فارسی به روسی
скрипучий , подряпаний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
เสียงขีดข่วน , ขีดข่วน
دیکشنری فارسی به تایلندی
خشنٌ , مخدشٌ
دیکشنری فارسی به عربی
खुरदुरा , खरोंच
دیکشنری فارسی به هندی
ざらざらした , 引っかき傷の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
귀에 거슬리는 , 긁힌
دیکشنری فارسی به کره ای
tüyler ürperten, çizilmiş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
sauti ya ukali, lililochafuliwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
খসখসে , আঁচড়ানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
کھردرا , خراشیدہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ناتراشیده
تصویر ناتراشیده
درشت و ناهموار، تراشیده نشده، کنایه از سخن زشت و ناهنجار، برای مثال به یک ناتراشیده در مجلسی / برنجد دل هوشمندان بسی (سعدی - ۸۸)، بی ادب، بی تربیت
فرهنگ فارسی عمید
آنچه که تراشیده نشده باشد، ناصاف ناهموار، شخص ستبر و بلندبی اندام، بی ادب بی تربیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناباشیده
تصویر ناباشیده
غیرمسکون (زمین جاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خریشیده
تصویر خریشیده
خراش برداشته خراشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خرامیده
تصویر خرامیده
بناز و تکبر و زیبایی و وقار رفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراشیدن
تصویر خراشیدن
خراش دادن
فرهنگ لغت هوشیار