جدول جو
جدول جو

معنی نخراشیده - جستجوی لغت در جدول جو

نخراشیده
خراشیده نشده، خشن و ناهموار
تصویری از نخراشیده
تصویر نخراشیده
فرهنگ فارسی عمید
نخراشیده
خراشیده ناشده. مقابل خراشیده. رجوع به خراشیده شود، ناخار. ناخراشیده و ناتراشیده. ناهموار. ناملایم. خشن. بی ادب. رجوع به ناخراشیده شود
لغت نامه دهخدا
نخراشیده
خراشیده نشده مقابل خراشیده، ناهموار، خشن بی ادب. یانتراشیده ونخراشیده
فرهنگ لغت هوشیار
نخراشیده
((نَ خَ دِ))
کنایه از بدشکل، ناهموار، خشن، بی ادب
تصویری از نخراشیده
تصویر نخراشیده
فرهنگ فارسی معین
نخراشیده
بی ادب، خشن، ناصاف، ناهموار
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نتراشیده
تصویر نتراشیده
ناتراشیده، درشت و ناهموار، تراشیده نشده، سخن زشت و ناهنجار، بی ادب، بی تربیت
فرهنگ فارسی عمید
(خَ دَ / دِ)
شخوده. (یادداشت بخط مؤلف). خشوده. (صحاح الفرس). آنچه خراش برداشته. خراش خورده:
ز بس که کآورد درد چشمش به افغان
گلوی خراشیده ز افغان نماید.
خاقانی.
چو شه دید کز سنگ پولادسای
خراشیده می شد سم چارپای.
نظامی.
جلفه، پارۀ خراشیده از پوست. (منتهی الارب).
- روی خراشیده،صورت خراش برداشته:
بیامد چو سودابه را دید روی
خراشیده و کاخ پرگفتگوی
ز هر کس بپرسید و شد تنگدل
ندانست کردار آن سنگدل.
فردوسی.
ز بس خون که هر جای پاشیده بود
زمین همچو روی خراشیده بود.
اسدی (گرشاسب نامه).
هر اشک روان، روان گردد و هر روی خراشیده. (ترجمه تاریخ یمینی)
لغت نامه دهخدا
(کَ دِ)
ناخار. ناتراشیده. ناهموار. ناملایم. مرادف ناتراشیده. رجوع به ناتراشیده و خراشیده شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
مقابل تراشیده. رجوع به تراشیده شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناخراشیده
تصویر ناخراشیده
ناهموار، ناملایم، ناتراشیده
فرهنگ لغت هوشیار
ناتراشیده. یانتراشیده نخراشیده شخص زمخت ودرشت وخشن وبدسرووضع وجاهل باداب ورسوم معاشرت ناتراشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
خراش داده شده، ریش زخم
فرهنگ لغت هوشیار
خدشه دار، مخدوش
متضاد: سالم، بی عیب، زخم، تراشیده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
خدشٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
Grating, Scratched
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
grinçant, éraflé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
скрипучий , поцарапанный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
צורם , שרוט
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
کھردرا , خراشیدہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
খসখসে , আঁচড়ানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
sauti ya ukali, lililochafuliwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
tüyler ürperten, çizilmiş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
귀에 거슬리는 , 긁힌
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
ざらざらした , 引っかき傷の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
mengganggu, tergores
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
खुरदुरा , खरोंच
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
kratzend, zerkratzt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
เสียงขีดข่วน , ขีดข่วน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
schurend, gekrast
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
chirriante, arañado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
fastidioso, graffiato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
刺耳的 , 刮伤的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
skrzypiący, porysowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
скрипучий , подряпаний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خراشیده
تصویر خراشیده
estridente, arranhado
دیکشنری فارسی به پرتغالی