جدول جو
جدول جو

معنی نخراشیده

نخراشیده((نَ خَ دِ))
کنایه از بدشکل، ناهموار، خشن، بی ادب
تصویری از نخراشیده
تصویر نخراشیده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با نخراشیده

نخراشیده

نخراشیده
خراشیده نشده مقابل خراشیده، ناهموار، خشن بی ادب. یانتراشیده ونخراشیده
فرهنگ لغت هوشیار

نخراشیده

نخراشیده
خراشیده ناشده. مقابل خراشیده. رجوع به خراشیده شود، ناخار. ناخراشیده و ناتراشیده. ناهموار. ناملایم. خشن. بی ادب. رجوع به ناخراشیده شود
لغت نامه دهخدا

نتراشیده

نتراشیده
ناتراشیده، درشت و ناهموار، تراشیده نشده، سخن زشت و ناهنجار، بی ادب، بی تربیت
نتراشیده
فرهنگ فارسی عمید

نتراشیده

نتراشیده
ناتراشیده. یانتراشیده نخراشیده شخص زمخت ودرشت وخشن وبدسرووضع وجاهل باداب ورسوم معاشرت ناتراشیده
فرهنگ لغت هوشیار

ناخراشیده

ناخراشیده
ناخار. ناتراشیده. ناهموار. ناملایم. مرادف ناتراشیده. رجوع به ناتراشیده و خراشیده شود
لغت نامه دهخدا