جدول جو
جدول جو

معنی نخب - جستجوی لغت در جدول جو

نخب
نخبه ها، برگزیده ها، برگزیده از چیزها، کنایه از دانایان، باهوش ها، جمع واژۀ نخبه
تصویری از نخب
تصویر نخب
فرهنگ فارسی عمید
نخب
(نَ خِ / نِ خَ)
جبان. (المنجد) (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نخب
(نَ خِب ب)
جبان. (اقرب الموارد) (المنجد). بددل. (منتهی الارب) (آنندراج). نخب. نخب. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
نخب
(نُ خَ)
جمع واژۀ نخبه: از نخب ادب و غرر درر و لطایف نکت... نصیبی کافی و وافر حاصل کرده. (ترجمه تاریخ یمینی ص 250). رجوع به نخبه شود
لغت نامه دهخدا
نخب
(نُ خُ)
جمع واژۀ نخیب. (از المنجد). رجوع به نخیب شود، جمع واژۀ نخب. (از منتهی الارب). رجوع به نخب شود
لغت نامه دهخدا
نخب
(نِ خَب ب)
بددل. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نخب
جمع نخبه، برگزیدگان کون، دروستگانی، مرد بد دل جمع نخبه: ازنخب ادب و غرردر ولطایف نکت... نصیبی کافی ووافرحاصل کرده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نصب
تصویر نصب
برپا کردن، برقرار کردن، گماشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهب
تصویر نهب
غارت، چپاول، تاراج، غنیمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نخبه
تصویر نخبه
برگزیده، برگزیده از هر چیز، کنایه از دانا، باهوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقب
تصویر نقب
سوراخ و راه باریک در زیر زمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ندب
تصویر ندب
گریستن، گریه کردن، اشک ریختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خنب
تصویر خنب
خم، ظرف سفالی بزرگ، خمب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نسب
تصویر نسب
نژاد، قرابت خویشی، خویشاوندی
فرهنگ فارسی عمید
(نُ خَ)
جمع واژۀ نخبه. رجوع به نخبه شود، جبناء. (المنجد). ترسوها
لغت نامه دهخدا
(نُ)
گوشه مانندی در اندرون چاه، جز که آن خرد است. (از اقرب الموارد). در منتهی الارب نخنوق با نون ضبط شده است
لغت نامه دهخدا
(شَ خَ)
دراز. (منتهی الارب). طویل. (از اقرب الموارد). ج، شناخب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ خَ)
ترسو. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(نُ خَ بَ)
برگزیده. (منتهی الارب) (آنندراج). برگزیده از هر چیزی. نخبه. (از اقرب الموارد). ج، نخب، مرد بددل. (از منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خنب
تصویر خنب
خوی طبیعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صخب
تصویر صخب
فغان هنگام شکنجه فغاننده جیغ زننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخب
تصویر سخب
جمع سخاب، گلوبند ها بانگ فریاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخبه کردن
تصویر نخبه کردن
گزیده کردن بر گزیدن انتخاب کردن برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنخب
تصویر شنخب
دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انخب
تصویر انخب
ترسو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخبه
تصویر نخبه
برگزیده از هر چیز، منتخب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخبات
تصویر نخبات
جمع نخبه، بر گزیدگان جمع نخبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخبه
تصویر نخبه
((نُ بِ))
برگزیده و انتخاب شده از هرچیز، جمع نخب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناب
تصویر ناب
خالص
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نصب
تصویر نصب
کارگزاری، کارگزاشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نسب
تصویر نسب
تبار، خویشاوندی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نخل
تصویر نخل
خرمابن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نخش
تصویر نخش
برهان
فرهنگ واژه فارسی سره
اعیان، برگزیدگان، خبرگان، زبدگان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برگزیده، گزیده، لب، منتخب
فرهنگ واژه مترادف متضاد