- نخاس
- برده فروش، دلال یا فروشندۀ چهارپایان
معنی نخاس - جستجوی لغت در جدول جو
- نخاس
- فروشنده حیوانات و دلال فروش آنها
- نخاس ((نُ))
- مس
- نخاس ((نَ خّ))
- برده فروش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
در تازی نیامده ستور فروشی، برده فروشی در تازی نخاسه گفته می شود
شیطان، دیو که وسوسه کند
زره ریز باف، شمار بسیار
شیطان، کنایه از شیطان صفت، بدکار
سستی و فترت در حواس، چرت، ابتدای خواب
مادۀ چرب و نرم و سفید رنگ که به شکل طناب میان ستون فقرات جا دارد، مغز حرام، مغز تیره
خونی که پس از زاییدن از زنان خارج می شود، ایام زاج بودن زن
کفتگی بغل شتر، گرشتر جرب شتر، دردی که صاحبش پندارد که سوزن می خلانند، کسی که سیخ برسرین یا پهلوی ستور زند تاآنرا براند
مس فروش، سرشت، طبیعت
انگله دار از گیاهان گیاهی است ازتیره صندل هاکه غالبا بصورت درختچه است. این گیاه نیمه اول عمرش راکه جوان است بصورت طفیلی میگذراندوبوسیله مکینه هایی ازشیره های گیاهی درختان مجاورش استفاده میکندوفقط موقعی که رشدش کامل شود میتواندبوسیله ریشه خودموادغذایی رااززمینجذب کند اسپرس ابولیله
نخراز
آرد بیز
مهره پشت، حرام مغز
برون شامه دل
سستی، چرت، اول خواب
زایمان زن، زایخون، گرانمایه گردیدن، زچگی زن زچگی زن حالت وضع حمل، ایام زچگی زن. یا ایام نفاس. خونی که پس از زاییدن از زن خارج شود خون ولادت
همه دان
فرو هشته لرزان
((خِ))
فرهنگ فارسی معین
کفتگی بغل شتر، گر شتر، جرب شتر، دردی که صاحبش پندارد که سوزن می خلانند، کسی که سیخ بر سرین یا پهلوی ستور زند تا آن را براند
مسگر، مس فروش
مس، فلزی سرخ رنگ که در ضرب سکه و تهیۀ سیم برق و ظروف آشپزخانه مورد استفاده قرار می گیرد
ویژگی دردی که در آن بیمار احساس می کند در بدنش سوزن فرو می کنند
صد و چهاردهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۶ آیه، قل اعوذ
مردم، آدمیان
برگ خشک از نوع تنباکو که آن را نرم می کوبند و با اندکی آهک مخلوط می کنند و در جلو دهان میان لب و دندان می ریزند، نسوار
مردم، آدمیان
برگ خشک از نوع تنباکو که آن را نرم می کوبند و با اندکی آهک مخلوط می کنند و در جلو دهان میان لب و دندان می ریزند، نسوار
مردمان، نام یکی از سیمناد های نپی (سوره های قرآنی) نان خشک مردمان ظدمیان: ناس مردم باشد و کو مردمی ک تو سر مردم ندیدستی دمی. (مثنوی. نیک. 323: 4) توضیح ناس اسمی است که برای جمع وضع شده مثل قوم و رهط. واحدش انسان است و بر انس و جن اطلاق میشود و اغلب بر انس. و گفته اند که اصلش} اناس {است که جمع انس باشد و این جمعی است نادر که با آوردن الف و لام بر سر آن فاء (الفعل) حذف شده