معنی نعاس
نعاس
((نُ))
سستی، خواب، چرت
تصویر نعاس
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با نعاس
نعاس
نعاس
سستی و فترت در حواس، چرت، ابتدای خواب
فرهنگ فارسی عمید
نعاس
نعاس
سستی، چرت، اول خواب
فرهنگ لغت هوشیار
نعال
نعال
نعل، درگاه، پایین مجلس مثلاً صف نعال
فرهنگ فارسی عمید
نخاس
نخاس
برده فروش، دلال یا فروشندۀ چهارپایان
فرهنگ فارسی عمید
نعاب
نعاب
بانگ کردن کلاغ، بانگ کلاغ که به فال بد بگیرند
فرهنگ فارسی عمید
نعاج
نعاج
نعجه ها، گوسفندها، ماده میش ها، جمعِ واژۀ نعجه
فرهنگ فارسی عمید
نفاس
نفاس
خونی که پس از زاییدن از زنان خارج می شود، ایام زاج بودن زن
فرهنگ فارسی عمید
عناس
عناس
آیینه، ترشیدن دختر
فرهنگ لغت هوشیار
ناعس
ناعس
خوابنده
فرهنگ لغت هوشیار