جدول جو
جدول جو

معنی نحف - جستجوی لغت در جدول جو

نحف
(نَ حِ)
نحیف. نزار، یا آنکه خلقهً کم گوشت است نه از ضعف و هزال. (از المنجد). رجوع به نحیف شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نجف
تصویر نجف
(پسرانه)
نام شهری در عراق که آرامگاه علی (ع) در آن واقع شده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نفح
تصویر نفح
دمیدن، وزیدن نسیم، پراکنده شدن بوی خوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نحل
تصویر نحل
شانزدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۲۸ آیه
عطای بی عوض
در علم زیست شناسی زنبور عسل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحف
تصویر تحف
تحفه ها، هدیه ها، پیشکش ها، چیزهای کمیاب و گران بها، سوغات ها، هدیه هایی که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد، رهاوردها، ارمغان ها، سفته ها، نورهان ها، نوراهان ها، نوارهان ها، راهواره ها، بازآوردها، عراضه ها، بلک ها، لهنه ها، جمع واژۀ تحفه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نحس
تصویر نحس
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، بدقدم، مشوم، میشوم، سبز قدم، نافرّخ، خشک پی، منحوس، شمال، بدشگون، نامیمون، بداغر، پاسبز، نامبارک، سبز پا، سیاه دست، مرخشه، بدیمن، شنار، تخجّم، بداختر
در احکام نجوم ویژگی برخی سیارات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناف
تصویر ناف
سوراخ و گودی کوچک روی شکم که از بریدن بند ناف باقی می ماند، کنایه از وسط و میان چیزی
ناف ارض: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف عالم
ناف زمین: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف عالم
ناف زنی: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، ناف عالم، ناف زمین
ناف عالم: کنایه از شهر مکه و خانۀ کعبه، برای مثال قدم بر سر ناف عالم نهاد / بسا نافه کز ناف عالم گشاد (نظامی۵ - ۸۷۶)
ناف هفته: کنایه از روز سه شنبه، برای مثال از دگر روز هفته آن به بود / ناف هفته مگر سه شنبه بود (نظامی۴ - ۶۵۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صحف
تصویر صحف
صحیفه ها، کتابهای کوچک، ورقهای کتاب، نامه ها، روزنامه ها، جمع واژۀ صحیفه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جحف
تصویر جحف
در علم عروض آن است که در فاعلاتن خبن کنند تا فعلاتن بماند، بعد فعلا را ساقط کنند که تن باقی بماند و نقل به فع شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زحف
تصویر زحف
در علم عروض تغییر در وزن شعر، پیش رفتن سپاه به سوی دشمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوف
تصویر نوف
شور و غوغا، صدایی که در کوه می پیچد، پژواک، برای مثال از تک اسب و بانگ نعرۀ مرد / کوه پرنوف شد هوا پرگرد (عنصری - ۳۶۵)، بانگ سگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نحل
تصویر نحل
نحله ها، مذاهب، بخشش ها، جمع واژۀ نحله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشف
تصویر نشف
به خود کشیدن و فروکشیدن آب یا رطوبت چیزی، مثل به خود کشیدن جامه عرق بدن را و به خود کشیدن حوض یا زمین آب را
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نصف
تصویر نصف
نیم، نیمه، نیمۀ چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نزف
تصویر نزف
کشیدن آب چاه تا خشک شود، در پزشکی گرفتن خون از بدن به وسیلۀ فصد یا حجامت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نسف
تصویر نسف
بنا را از اصل برکندن و ویران ساختن، دانه را با غربال بیختن و پاک کردن، پراکنده ساختن باد خاک را
فرهنگ فارسی عمید
(شَ حَ / شِنْ نَ)
دراز سطبر بزرگ. (منتهی الارب). طویل. (از اقرب الموارد). رجوع به شنخف شود
لغت نامه دهخدا
(مُ حَ)
لاغر و نزار. (ناظم الاطباء). رجوع به انحاف شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قحف
تصویر قحف
استخوان بالای مغز سر
فرهنگ لغت هوشیار
کبت هم چنان کبتی که دارد انگبین خود بماند داستان من برین (رودکی) مگس انگبین، دهش بخشیده، لاغر، ماه نو دهش، کابین دست پیمان، لاغری، دشنام دادن، جمع نحله، کابین ها دهش ها آیین ها دبستان های فرزانی زنبورعسل زنبورانگبین منج انگبین: چون نحل برهرشکوفه ازافنان عبارات نشستم، جمع نحله: عطایابخششها، دعویها، مذاهب: ارعقایدونحل ایشان استکشاف کرد. یاملل ونحل. دینهاومسلکهای فلسفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نحو
تصویر نحو
راه، اسلوب، طور، شکل
فرهنگ لغت هوشیار
خشک شدن چاه، بیهوشی، سرمستی، خون رفتن، خون گرفتن کشیدن آب چاه، خون گرفتن بافصد و حجامت. یانزف دم: نزف الدم
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نتفه، دستچین ها دهش ها جمع نتفه: صوادرنتف ازکرایم خدر خاطر... درگذرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناف
تصویر ناف
گودی کوچک در وسط شکم انسان میباشد، سوراخ وسط شکم
فرهنگ لغت هوشیار
پوشاندن بادواج (لحاف)، پوشیدن کژ آگند، لیسیدن، جامه پوشاندن، زدن: با تیر با مشت، زیان رساندن گزند رساندن، جوش دادن نکره را، بن کوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صحف
تصویر صحف
جمع صحاف و صحیفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحف
تصویر سحف
موی ستردن، پیه بر گرفتن از پشت مازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احف
تصویر احف
جمع حلف و حلیف
فرهنگ لغت هوشیار
بهر جزاندن، نابدوری دور گشتن از نابی، غیژیدن کودک، غیژیدن تیر (غیژیدن لغزیدن و خزیدن کودکان) دور شدن از اصل، فرو افتادن تیر از نشانه، دوری، هر تغییری که در اصول افاعیل عروضی داده شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنف
تصویر حنف
استقامت و راستی دین
فرهنگ لغت هوشیار
جمع تحفه، نوبرها، ره آوردها بلک ها اسم) جمع تحفه ارمغانها هدیه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نحش
تصویر نحش
چانه زدن، بازار گرمی، برانگیختن شکار، باز کاویدن، به شتاب رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصف
تصویر نصف
نیمه، نیم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نحص
تصویر نحص
گجسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نحس
تصویر نحس
بداختر، بدشگون، گجسته
فرهنگ واژه فارسی سره