معنی تحف - فرهنگ فارسی عمید
معنی تحف
- تحف
- تحفه ها، هدیه ها، پیشکش ها، چیزهای کمیاب و گران بها، سوغات ها، هدیه هایی که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد، رهاوردها، ارمغان ها، سفته ها، نورهان ها، نوراهان ها، نوارهان ها، راهواره ها، بازآوردها، عراضه ها، بلک ها، لهنه ها، جمع واژۀ تحفه تحفه ها، هدیه ها، پیشکش ها، چیزهای کمیاب و گران بها، سوغات ها، هدیه هایی که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد، رَهاوَردها، اَرمَغان ها، سَفته ها، نورَهان ها، نَوراهان ها، نَوارَهان ها، راهواره ها، بازآوردها، عُراضه ها، بِلَک ها، لُهنه ها، جمعِ واژۀ تحفه
فرهنگ فارسی عمید