جدول جو
جدول جو

معنی نحری - جستجوی لغت در جدول جو

نحری(نَ را)
جمع واژۀ نحیر. رجوع به نحیر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوری
تصویر نوری
(دخترانه)
روشنایی، نور (عربی) + ی (فارسی) منسوب به نور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نحوی
تصویر نحوی
مربوط به نحو مثلاً قواعد نحوی، کسی که علم نحو می داند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نخری
تصویر نخری
نخستین فرزند، فرزند ارشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نظری
تصویر نظری
مقابل عملی، ویژگی علمی که متمرکز بر جنبه های غیرعملی است، دارای جنبۀ غیرعملی، ذهنی، دورۀ آموزش متوسطه، شامل کلاس های اول تا سوم دبیرستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نحریر
تصویر نحریر
حاذق، ماهر، دانشمند، زیرک، خردمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحری
تصویر تحری
درنگ کردن، تامل کردن، در طلب امر بهتر و صواب تر بودن، جستجو کردن رای صواب تر و درست تر، حقیقت جویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بحری
تصویر بحری
مقابل برّی، ساکن دریا، دریایی مثلاً جانوران بحری، در علم زیست شناسی پرنده ای شکاری با بال های کشیده، دم باریک، پشت خاکستری و سر سیاه، آشنا به راه های دریایی، ملاح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سحری
تصویر سحری
مربوط به سحر مثلاً ستارۀ سحری، خواب سحری، غذایی که روزه گیران هنگام سحر می خورند، سحرگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احری
تصویر احری
سزاوارتر، شایسته تر، درخورتر
فرهنگ فارسی عمید
(نِ)
نحر. زیرک و ماهر و دانا و آزموده کار متقن و بصیر در هر کار. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دانشمند و زیرک. (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کسی که حاذق و زیرک و داناباشد. (فرهنگ نظام). نیک دانا. (دهار). نیک دان. (ملخص اللغات حسن خطیب) (مهذب الاسماء). دانشمند. (نصاب). نیکوداننده. عالم ماهر. (فرهنگ خطی). ج، نحاریر
لغت نامه دهخدا
تصویری از تحری
تصویر تحری
قصد کردن بسوی قبله
فرهنگ لغت هوشیار
سپیده دم، پسشام خوراکی است که در رمضان پیش از بامداد خورند و درست آن در تازی سحور است منسوب به سحر، غذایی که روزه داران بهنگام سحر خورند (در ماه رمضان و جز آن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوری
تصویر نوری
شیدی یک کولی یک دوره گرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفری
تصویر نفری
در تازی نیامده تنی سرشمار منسوب به نفر بطوری فردی: (نفری حساب میکنند. { نفرین
فرهنگ لغت هوشیار
نظری در فارسی نگرشی، اندیشیدنی، بر آوردی منسوب به نظر: آنچه با نظر و حدس انجام شود حدسا: (نظری تخمین زد)، آنچه که فهمیدنش محتاج به نظر و فکر باشد مقابل بدیهی: چشم حاضر سخنی کرده نظر بازمرا که بدیهی است بر دقت طبعش نظری. (محسن تاثیر. فرنظا) تصدیق نظری. تصدیقی که از راه تامل و فکر بدست آید. یا تصور نظری. تصوری که از راه تامل و فکر بدست آید، علمی مقابل عملی. یا عمل نظری فلسفله نظری حکمت نظری. آن قسمت از علم و فلسفه که ارتباط به عمل ندارد مقابل علم یا فلسفه عملی. فلسفه نظری شامل سه قسمت است: ریاضی طبیعی الهی، آنچه مربوط به نظریه باشد تئوریک مقابل عملی (پراتیک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نحیر
تصویر نحیر
شتر کشته، واپسین شب ماه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخری
تصویر نخری
فرزند اول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نثری
تصویر نثری
نثری در فارسی دیپک دیپانه اسروادی ناسرودی منسوب به نثرمنثور
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده مرخشگی بد شگونی، بهانه گیری شومی شامتنحوست مقابل سعادت، بدادایی بهانه گیری (بیشتردرموردکودکان بکاررود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نحوی
تصویر نحوی
صاحب علم نحو
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده پتیست، در راه خدا، رایگان مفت آنچه که بعنوان نذردرراه خدادهند: میرزای مخدوم تصدیق اذعان ایشان کرده وجوه نذری راکه قریب بدویست تومان بوده بان جماعت دادند، مجانی مفت مفت مسلم: یک اتومبیل رسیدومارانذری سوار کردوبه شمیران رساند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناری
تصویر ناری
آتشی آتشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محری
تصویر محری
سزاوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نحریر
تصویر نحریر
دانش پژوه نیکدان زیرک وماهروداناوآزموده کار نیک دان، جمع نحاریر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احری
تصویر احری
سزاوارتر شایسته تر اولی اصلح در خورتر بسزاتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بحری
تصویر بحری
دریائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نحریر
تصویر نحریر
((نِ))
زیرک، حاذق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احری
تصویر احری
((اَ را))
سزاوارتر، شایسته تر، اولی، اصلح، درخورتر، بسزاتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تحری
تصویر تحری
((تَ حَ رِّ))
جستن، حقیقت را جستجو کردن، درنگ کردن، تأمل کردن، پیدا کردن قبله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناری
تصویر ناری
جامه پوشیدنی، لباس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نذری
تصویر نذری
((نَ))
آن چه که رایگان به عنوان نذر در راه خدا دهند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نخری
تصویر نخری
((نُ یا نَ))
نخستین فرزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نگری
تصویر نگری
نظری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نظری
تصویر نظری
نگری
فرهنگ واژه فارسی سره