جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با احری

احری

احری
سزاوارتر. الیق. اجدر. ارآی. شایسته تر. درخورتر. بسزاتر. اولی. احق. اصلح. اقمن: تا بر وجه اولی و احری ادا کرده آید. (چهارمقاله)
لغت نامه دهخدا

احریض

احریض
از گیاهان کاجیره کاژیره روی کرده چو تخم کاژیره به نفاق و دل اندرون تیره (سنائی حدیقه)
فرهنگ لغت هوشیار