جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نحریر

نحریر

نحریر
دانش پژوه نیکدان زیرک وماهروداناوآزموده کار نیک دان، جمع نحاریر
نحریر
فرهنگ لغت هوشیار

نحریر

نحریر
نِحْر. زیرک و ماهر و دانا و آزموده کار متقن و بصیر در هر کار. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). دانشمند و زیرک. (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کسی که حاذق و زیرک و داناباشد. (فرهنگ نظام). نیک دانا. (دهار). نیک دان. (ملخص اللغات حسن خطیب) (مهذب الاسماء). دانشمند. (نصاب). نیکوداننده. عالم ماهر. (فرهنگ خطی). ج، نحاریر
لغت نامه دهخدا

تحریر

تحریر
نوشتن نبشتن، آزاد کردن بنده، مرغوله مرغولش زبانزد خنیا مرغوله شود صدا زتحریراتش - زان رو ره گوش پیچ پیچ افتاده است (ظهوری) پیچیدگی آواز نوشتن نبشتن، آزاد کردن بنده، سره کدرن پاکیزه کردن تهذیب (کتب پیشینیان)، نقش خط برکشیدن،جمع تحریرات، غلت دادن آواز، پیچیدگی در آواز کشش، غلت آواز، از حشو و زواید پیراسته مهذب (کتب پیشینیان) : (کتاب... تحریر نصیر الدین طوسی است) یاتحریر رقبه. آزاد کردن بنده. یا ماشین تحری. ماشینی که برای نوشتن بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار

نحاریر

نحاریر
نحریرها، حاذق ها، ماهرها، دانشمندها، زیرک ها، خردمندها، جمعِ واژۀ نحریر
نحاریر
فرهنگ فارسی عمید

تحریر

تحریر
نوشتن، نوشته، در موسیقی کش دادن صوت هنگام آوازخوانی، چهچهه، آزاد ساختن بنده، آزاد کردن
تحریر
فرهنگ فارسی عمید

نحاریر

نحاریر
جمع نحریر، دانش پژوهان نیکدانان جمع نحریر: وچون صاحب هنری بمعرفت شعرشهرت یافت وبنزدیک نحاریر سخنوران بنقدشعرمحکوم علیه شدومشار الیه گشت سخن او رادرردوقبول هرلفظ ومعنی که گویدنش صریح شناسند
فرهنگ لغت هوشیار

تحریر

تحریر
نوشتن، آزاد کردن بنده، خالص کردن، کشش صدا هنگام آواز
تحریر
فرهنگ فارسی معین