پیروزی. (از ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام) (مهذب الاسما). فیروزی. (آنندراج) (غیاث اللغات). نجاح. فوز. کامیابی. کامروائی. ظفر: فوز نایافته شدم مانده نجح نایافته شدم مغمور. مسعودسعد. بشارت این فتح عظیم و نجح جسیم به جملگی دیار اسلام برسید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 395). و نیز رجوع به نجح شود
پیروزی. (از ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام) (مهذب الاسما). فیروزی. (آنندراج) (غیاث اللغات). نجاح. فوز. کامیابی. کامروائی. ظفر: فوز نایافته شدم مانده نجح نایافته شدم مغمور. مسعودسعد. بشارت این فتح عظیم و نجح جسیم به جملگی دیار اسلام برسید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 395). و نیز رجوع به نَجْح شود
ستاره، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، اختر، نیّر، جرم، کوکبه، تارا، استاره، نجمه، کوکب، ستار، مفرد نجوم و انجم قسط پنجاه و سومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۶۲ آیه، والنّجم
سِتارِه، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، اَختَر، نَیِّر، جِرم، کُوکَبِه، تارا، اِستارِه، نَجمِه، کُوکَب، سِتار، مفرد نُجوم و اَنجم قسط پنجاه و سومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۶۲ آیه، والنّجم
فیروزمند. ج، مناجیح، مناجح. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نجات بخش. نتیجه بخش. رهایی دهنده. رهاننده: آنگه ندامت و تأسف مربح و منجح نباشد. (سندبادنامه ص 79). تدبیر صالح و اندیشۀ منجح آن است که به وسوسۀ شیطانی و هندسۀ سحردانی اساس دنیادوستی در سینۀ او افکنی. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 82). فرمود که هرچند نه قوت بازو مفید خواهد بود نه حصانت مکان منجح، اما بارورا مرمت و عمارت واجب می باید داشت. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 135). حسرت و تأسف بر اعوام تعطیل منجح نه. (جهانگشای جوینی). او را استرخای مثانه بود ومدتهای مدید اطبای حاذق به علاج او مشغول بودند منجح نیامد. (جامعالتواریخ رشیدی). رجوع به انجاح شود
فیروزمند. ج، مناجیح، مناجح. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نجات بخش. نتیجه بخش. رهایی دهنده. رهاننده: آنگه ندامت و تأسف مربح و منجح نباشد. (سندبادنامه ص 79). تدبیر صالح و اندیشۀ منجح آن است که به وسوسۀ شیطانی و هندسۀ سحردانی اساس دنیادوستی در سینۀ او افکنی. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 82). فرمود که هرچند نه قوت بازو مفید خواهد بود نه حصانت مکان منجح، اما بارورا مرمت و عمارت واجب می باید داشت. (جهانگشای جوینی چ قزوینی ج 1 ص 135). حسرت و تأسف بر اعوام تعطیل منجح نه. (جهانگشای جوینی). او را استرخای مثانه بود ومدتهای مدید اطبای حاذق به علاج او مشغول بودند منجح نیامد. (جامعالتواریخ رشیدی). رجوع به انجاح شود
هو البرود الکافوری. (بحرالجواهر). یراد به فی الکحل الروشنایا و الادویه معجون النجاح. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 333). برود کافوری. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به برود شود
هو البرود الکافوری. (بحرالجواهر). یراد به فی الکحل الروشنایا و الادویه معجون النجاح. (تذکرۀ داود ضریر انطاکی ص 333). برود کافوری. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به برود شود