جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نجح

نجح

نجح
پیروزی، بر آمدن نیاز، آسان گشتن کار گشایش برآمدن حاجت حاصل شدن کام روا گشتن، روایی حاجت حصول مراد کامیابی: ... وحصول اغراض ونجح مراد ها درمتابعت رسوم ستوده ومشایعت آثار پسندیده ظن دانسته
فرهنگ لغت هوشیار

نجح

نجح
پیروزی. (از ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام) (مهذب الاسما). فیروزی. (آنندراج) (غیاث اللغات). نجاح. فوز. کامیابی. کامروائی. ظفر:
فوز نایافته شدم مانده
نجح نایافته شدم مغمور.
مسعودسعد.
بشارت این فتح عظیم و نجح جسیم به جملگی دیار اسلام برسید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 395). و نیز رجوع به نَجْح شود
لغت نامه دهخدا

نجح

نجح
پیروز شدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، برآمدن حاجت. (از منتهی الارب) (آنندراج) (فرهنگ نظام) (غیاث اللغات). برآورده شدن حاجت. (از ناظم الاطباء). رواشدن حاجت. (از ناظم الاطباء). روا شدن حاجت. (تاج المصادر بیهقی). نجاح. (المنجد) ، آسان گردیدن کار. (منتهی الارب) (آنندراج) (فرهنگ نظام). سهل و آسان شدن کار. (اقرب الموارد). نجاح. (المنجد)
لغت نامه دهخدا

نوح

نوح
راحت، معرب از عبری، نام پیامبری که به دستور خداوند کشتی بزرگی ساخت و یاران خود را از طوفان نجات داد، نام سوره ای در قرآن کریم
نوح
فرهنگ نامهای ایرانی