جدول جو
جدول جو

معنی نثا - جستجوی لغت در جدول جو

نثا
(نَ)
خبر. (غیاث اللغات از شرح نصاب و صراح) (مهذب الاسما). خبر، خواه نیک باشد ویا بد. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). آنچه خبر دهی از مرد، نیک باشد یا بد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوا
تصویر نوا
(دخترانه)
ناله، آواز، صدای آهنگین، نغمه، نام یکی از لحنهای قدیم موسیقی ایرانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ثنا
تصویر ثنا
(دخترانه)
ستایش، دعا، شکر، سپاس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ندا
تصویر ندا
(دخترانه)
آواز، بانگ، فریاد، صدای بلند، فریاد، بانگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نسا
تصویر نسا
(دخترانه)
زنان، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نما
تصویر نما
شات (Shot) به کوچک ترین واحد یک فیلم اشاره دارد که معمولاً یک تک تصویر پیوسته است که توسط یک دوربین در یک زمان خاص ثبت می شود. شات ها واحدهای بنیادین تدوین فیلم هستند و ترکیب و ترتیب آن ها به خلق صحنه ها و در نهایت به کل فیلم می انجامد.
انواع شات در سینما
1. شات طولانی (Long Shot) :
- در این نوع شات، کل بدن شخصیت و معمولاً بخش قابل توجهی از محیط اطراف او نشان داده می شود. این شات به تماشاگر کمک می کند تا درک بهتری از فضای کلی صحنه داشته باشد.
2. شات میانه (Medium Shot) :
- در شات میانه، شخصیت از کمر به بالا نشان داده می شود. این نوع شات برای نمایش تعاملات و گفتگوها به کار می رود و به تماشاگر اجازه می دهد تا واکنش ها و حالات چهره شخصیت ها را مشاهده کند.
3. شات نزدیک (Close-up) :
- در این نوع شات، چهره یا بخشی از بدن شخصیت به طور بسیار نزدیک نمایش داده می شود. شات نزدیک برای نمایش احساسات و جزئیات دقیق چهره یا اشیاء مهم به کار می رود.
4. شات بسیار نزدیک (Extreme Close-up) :
- در این نوع شات، بخش کوچکی از چهره یا شیء به صورت بزرگ نمایی شده نمایش داده می شود. این نوع شات به تأکید بر جزئیات خاص و ایجاد حس اضطراب یا تعلیق کمک می کند.
5. شات بلند (Wide Shot) :
- این شات نمای وسیعی از صحنه را نشان می دهد و برای نمایش مکان های بزرگ یا تعداد زیادی از شخصیت ها به کار می رود. شات بلند می تواند به تماشاگر کمک کند تا موقعیت مکانی و فضا را بهتر درک کند.
6. شات باز (Establishing Shot) :
- شات باز معمولاً در ابتدای یک صحنه قرار می گیرد و مکان یا محیط کلی صحنه را نشان می دهد. این شات به تماشاگر کمک می کند تا درک بهتری از زمان و مکان داستان پیدا کند.
7. شات زاویه بالا (High Angle Shot) :
- در این نوع شات، دوربین از بالا به پایین نگاه می کند. این زاویه معمولاً برای نمایش ضعف یا کوچک بودن شخصیت استفاده می شود.
8. شات زاویه پایین (Low Angle Shot) :
- در این نوع شات، دوربین از پایین به بالا نگاه می کند. این زاویه برای نمایش قدرت، بزرگی یا تسلط شخصیت استفاده می شود.
9. شات پان (Pan Shot) :
- در شات پان، دوربین به صورت افقی از یک سمت به سمت دیگر حرکت می کند. این حرکت معمولاً برای دنبال کردن یک شخصیت یا نشان دادن محیط به کار می رود.
10. شات تیلت (Tilt Shot) :
- در این نوع شات، دوربین به صورت عمودی از بالا به پایین یا برعکس حرکت می کند. این حرکت برای نمایش ارتفاع یا عمق به کار می رود.
اهمیت شات در سینما
شات ها اساس ساختار یک فیلم را تشکیل می دهند و ترکیب و توالی آن ها به خلق داستان، ایجاد احساسات و انتقال پیام های مختلف به تماشاگر کمک می کند. فیلم سازان با استفاده از انواع مختلف شات ها، می توانند جزئیات و دیدگاه های متفاوتی را ارائه دهند و تجربه تماشای فیلم را برای مخاطبان غنی تر و جذاب تر کنند.
جمع بندی
شات به عنوان واحد اصلی فیلم سازی نقش حیاتی در خلق و تدوین فیلم ها ایفا می کند. انتخاب نوع شات، زاویه دوربین و ترکیب آن ها با دیگر شات ها، ابزارهای قدرتمندی هستند که فیلم سازان برای بیان داستان ها و ایجاد تجربه های دیداری استفاده می کنند. از شات های طولانی و میانه تا شات های نزدیک و زاویه ای، هر کدام نقش خاصی در ایجاد فضای فیلم و انتقال احساسات به تماشاگر دارند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از ثنا
تصویر ثنا
مدح، ستایش، دعا، درود، سپاس
ثنا خواندن: مدح خواندن، مدح کردن، ستایش کردن
ثنا کردن: مدح کردن، ستایش کردن
ثنا گستردن: کنایه از مدح گفتن، ستایش کردن، مدح و ثنای کسی را در نزد دیگران گفتن
ثنا گفتن: مدح گفتن، ستایش کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نسا
تصویر نسا
نسر، محلی که پشت به آفتاب باشد و آفتاب به آنجا نرسد یا کمتر برسد، قسمت جنوبی حیاط رو به شمال، خانۀ پشت به آفتاب، بنایی که در سایۀ کوه از چوب و خاشاک درست کنند، نسار
لاشه، مردار، برای مثال نسا و پلیدی بدانجا برند / که مردم بر آن راه برنگذرند (زراتشت بهرام - معین - نسا)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشا
تصویر نشا
قلمۀ درخت که در محل مخصوصی در کنار هم بکارند تا بعد به جای دیگر انتقال بدهند، بوتۀ گل، روییدن، نمو کردن، پرورش یافتن
نشا کردن: جا به جا کردن قلمۀ درخت یا بوتۀ گلی که تازه سبز شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نما
تصویر نما
صورت و ظاهر چیزی
قسمت خارجی ساختمان
بن مضارع نمودن و نمادن و نماییدن، نماینده،
پسوند متصل به واژه به معنای نشان دهنده مثلاً جهان نما، راهنما،
پسوند متصل به واژه به معنای نشان داده شده مثلاً انگشت نما،
شکل، پسوند متصل به واژه به معنای ظاهر مثلاً بدنما، مانند،
پسوند متصل به واژه به معنای شبیه مثلاً تماشاگرنما
افزون شدن، افزایش یافتن
بلند شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نبا
تصویر نبا
هفتاد و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۰ آیه، تساؤل، معصرات، عمّ، خبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رثا
تصویر رثا
شعر گفتن دربارۀ مرگ کسی با اظهار دلسوزی، گریستن بر مرده و برشمردن نیکویی های او
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیا
تصویر نیا
جد، پدربزرگ، پدر پدر، پدر مادر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نثار
تصویر نثار
فدا کردن، گل یا گوهر که به عنوان احترام و افتخار بر سر کسی بیفشانند، پاشیدن، افشاندن، پراکنده ساختن، آنچه در جشن عروسی بر سر عروس و داماد یا بر سر مردم بریزند
فرهنگ فارسی عمید
(نُثْ ثا)
غیبت کنندگان. (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). جمع واژۀ ناث ّ. (از اقرب الموارد). رجوع به ناث ّ شود
لغت نامه دهخدا
(نِ)
روغن که بر زخم مالند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نُ)
آنچه نریزد از هر چیزی و پراکنده شود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، آنچه از زر و گوهر که پاشیده شود. (غیاث اللغات از کشف اللغات). ریختنی که بر سر عروس و جز آن ریزند. (آنندراج از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
(نُ رِ)
دهی است از دهستان بالا از شهرستان نهاوند، در 15 هزارگزی جنوب شرقی شهر نهاوند و دوهزارگزی جنوب جادۀ شوسۀ نهاوند به ملایر و بروجرد در جلگۀ سردسیری واقع است و 340 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و توتون و حبوبات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
محمدمهدی، فرزند میرزا ابومحمد انصاری اشلقی گرمرودی آذربایجانی، معروف به میرزا مهدی خان و متخلص به نثار. از شاعران متأخر و معاصران ناصرالدین شاه قاجار است. نسبت وی به روایت مؤلف ریحانهالادب به خواجه عبدالله انصاری میرسد، پدرش منشی عباس میرزا نایب السطنه و خود وی منشی دیوان رسایل امیر نظام محمدخان زنگنه بوده و پس از صدرات یافتن امیرکبیر به سابقۀ خصومتی که با هم داشته اند کارش به تباهی و تنگدستی می کشد و در عهد صدارت میرزا آقاخان نوری باز عزت و حرمت می بیند. وفات وی به سال 1283 یا 1279 هجری قمری اتفاق افتاده است. او راست:
ای برده نرگست ز من ناتوان توان
همواره سوده بر قدمت گلرخان رخان
سودن به خاک پای تو ای مه جبین جبین
بهتر ز تکیه بر فلک عز و شان ز شان
جانی به جسم از نفس روح بخش بخش
آبی بر آتشم ز رخ خونفشان فشان.
(از ریحانهالادب ج 4 صص 164- 166).
و نیز رجوع به مجمعالفصحا ج 2 ص 525 و گنج شایگان ص 445 و دانشمندان آذربایجان ص 371 ومجلۀ یادگار سال 2 شمارۀ 8 ص 72 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نزا
تصویر نزا
نازا، عقیم، سترون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناث
تصویر ناث
دشیاد گر (غیبت کننده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کثا
تصویر کثا
منداب از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرا
تصویر نرا
دیواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ندا
تصویر ندا
بانگ، فریاد، آواز، صوت، آواز دادن
فرهنگ لغت هوشیار
آگهی، یکی از سیمناد های نپی (سوره های قرآن) گفتارخبر: زانکه قدرمستمع آمدنبا برقدخواجه برددرزی قبا. (مثنوی لغ)، قران: نورازآن ماه باشدوین ضیا آن خورشیداین فروخوان ازنبا. (مثنوی لغ) آگاهی خبر، جمع انباء، قرآن. یانباء عظیم. قرآن
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته سنایش آفرین تمجید تعریف تحسین، مدح مدیحه ستایش، شکر سپاس، درود تحیت، دعا، ذکرجمیل ذکرحسن، جمع اثنیه، مدح و ستایش
فرهنگ لغت هوشیار
گریه کردن بر مرده و ذکر نیکیهای او، شعر گقتن در باب مرده و اظهار تاسف مویه گری
فرهنگ لغت هوشیار
انگله دار از گیاهان گیاهی است ازتیره صندل هاکه غالبا بصورت درختچه است. این گیاه نیمه اول عمرش راکه جوان است بصورت طفیلی میگذراندوبوسیله مکینه هایی ازشیره های گیاهی درختان مجاورش استفاده میکندوفقط موقعی که رشدش کامل شود میتواندبوسیله ریشه خودموادغذایی رااززمینجذب کند اسپرس ابولیله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نثار
تصویر نثار
پراکندگی، افشاندنی، پاشیدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نثار
تصویر نثار
((نِ))
پراکندگی، افشاندگی، پیشکش، هدیه، آن چه در جشن عروسی بر سر عروس و داماد یا بر سر مردم بریزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نثر
تصویر نثر
دیپ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نیا
تصویر نیا
جد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نما
تصویر نما
ظاهر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نوا
تصویر نوا
لحن
فرهنگ واژه فارسی سره
افشان، افشاندن، پاشیدن، اهدا، تقدیم، هدیه، برخی، فدا، قربان، زرافشان، شاباش
فرهنگ واژه مترادف متضاد