جدول جو
جدول جو

معنی نتخ - جستجوی لغت در جدول جو

نتخ
(عَ وَ)
نگریستن. (از منتهی الارب) (آنندراج). نگریستن سوی کسی. (ناظم الاطباء). نگاه کردن. (از اقرب الموارد) (المنجد) (از معجم متن اللغه). چشم واکردن. (زوزنی) ، برکشیدن خار. (منتهی الارب) (آنندراج). بیرون آوردن خار را از پای با منقاش، از بیخ برکندن. (منتهی الارب) (آنندراج). نزع. قلع. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (المنجد). جدا کردن چیزی را از جایش. (از معجم متن اللغه). بیرون کشیدن چیزی از جای. (تاج المصادر بیهقی) ، ربودن باز گوشت را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). به منقار ربودن باز گوشت را. (از المنجد) ، جامه یافتن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نسج. (معجم متن اللغه) (المنجد). بافتن. (تاج المصادر بیهقی) ، اهانت کردن. (از المنجد) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نتن
تصویر نتن
گندیده و بدبو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرخ
تصویر نرخ
ارزش چیزی، قیمت، بها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نتن
تصویر نتن
بد بویی، بوی بد و ناخوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نسخ
تصویر نسخ
نسخه ها، نوشته ها، جمع واژۀ نسخه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناخ
تصویر ناخ
ناف، سوراخ و گودی کوچک روی شکم که از بریدن بند ناف باقی می ماند، وسط و میان چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفخ
تصویر نفخ
اتساع معده و روده ها در اثر تجمع گاز، دمیدن با دهان، پف کردن، باد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نسخ
تصویر نسخ
باطل کردن
در هنر خوشنویسی یکی از خطوط اسلامی که یاقوت معتصمی آن را پدید آورد و در کتابت قرآن و حروف چینی به کار می رود
رد کردن، برگرداندن چیزی، نوشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کتخ
تصویر کتخ
کشک، ماده ای جامد یا مایع از انواع لبنیات که از جوشاندن دوغ تهیه می شود، پینوک، قروت، تیکوز، کتغ، پینو
فرهنگ فارسی عمید
(سَ تِ)
بمعنی ستیخ که راست باشد. (آنندراج). رجوع به ستیخ و ستیغ شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ناگوارد شدن کسی را. (منتهی الارب). تخمه کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(پَ)
مبهوت و متحیر. (برهان) ، ابله. کالیوه. (برهان) (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
چیز افشرده. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ لَ)
نرم کردن انگشتان و خم کردن مفاصل انگشتان پا برای نشستن. (اقرب الموارد). سست شدن بندهای اندام و نرم و فروهشته گردیدن آن. (منتهی الارب) ، فروهشتن عقاب بالهای خود را. (اقرب الموارد) (لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نتق
تصویر نتق
جنباندن، افشاندن، آب کشیدن، پر فرزندی، پوست باز کردن، سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع نتفه، دستچین ها دهش ها جمع نتفه: صوادرنتف ازکرایم خدر خاطر... درگذرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پتخ
تصویر پتخ
مبهوت، متحیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتخ
تصویر فتخ
سست بندی سستی بند ها (بند مفصل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتخ
تصویر کتخ
کشک قروت، نان خورشی که از شیر و دوغ ترش و نمک سازند شیراز: (مدام تا که بخاصیت اهل صفرا را موافق است همه عمر ناردان و کتخ. ) (عمید لوبکی رشیدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لتخ
تصویر لتخ
آلودن، شکافتن، پوست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخ
تصویر ناخ
ناف
فرهنگ لغت هوشیار
بها و قیمت جنس، ارزش هر سند یا سهم یا متاع در روزی که قیمت شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نتن
تصویر نتن
گندیده و بد بو
فرهنگ لغت هوشیار
زدایش سترش، برانداختن، زشتکرد، رونویسی پاچن برداری، هیچش، دگر تنی فرهنگسار: جا به جایی روان آدمی پس از مرگ به تنی دیگر، زدایا گونه ای دبیره نویسی که پدید آورنده آن یک ایرانی به نام ابن مقله پی زاوی پارسی است او برای آن که از دشواری های کاربرد دبیری کوفی بکاهد زدایا را ساخت این دبیره از آن روی زدایا (نسخ) نامیده می شود که پس از پیدایش آن دبیره نویسی کوفی از میان رفته است (بهره از خط و خطاطان ابوالقاسم رفیعی مهر آبادی رویه 9)، جمع نسخه، نسک ها پاچن ها فاجین ها باطل کردن زایل کردن، تغییرصورت دادن، انتقال یافتن روح انسانی پس ازمرگ جسمی بجسم دیگر تناسخ مقابل مسخ فسخ رسخ، بطلان زوال: این نسخ مامی فرماییم وهرچه منسوخ کنیم ازآن کنیم تادیگری به از آن آریم. یاخط نسخ. یکی ازخطوط معروف اسلامی معمول درکشورهای اسلامی، خط بطلان، یاخط نسخ درچیزی کشیدن، آنراابطال کردن: چوزحرف ماگذشتی قلمی درآسمان کش بمثال لاابالی خط نسخ درجهان کش، (سیف اسفرنگی. تاریخ ادبیات دکترصفاج 2 ص 797) امابیان قران خط نسخ برآن کشید، جمع نسخه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفخ
تصویر نفخ
ناز، بزرگ منشی، تکبر، برآمدگی روز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزخ
تصویر نزخ
آب تیره، چاه بی آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرخ
تصویر نرخ
((نِ))
قیمت، بها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نتن
تصویر نتن
((نَ تِ))
گندیده، بدبو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نتن
تصویر نتن
((نَ))
بوی ناخوش، رایحه کریه، بدبو گشتن، گنده شدن، بدبویی، گندیدگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نسخ
تصویر نسخ
((نَ))
منسوخ ساختن و باطل کردن چیزی، تغییر صورت دادن، یکی از شش خط اختراعی ابن مقله که قرآن را معمولاً با آن خط می نویسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نسخ
تصویر نسخ
((نُ سَ))
جمع نسخه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناخ
تصویر ناخ
ناف، سوراخی که در وسط شکم باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کتخ
تصویر کتخ
((کَ تَ))
کشک، قرقروت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفخ
تصویر نفخ
((نَ))
دمیدگی، پری شکم از باد، ورم، آماس، فخر و تکبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نرخ
تصویر نرخ
قیمت
فرهنگ واژه فارسی سره