بجای کشتی تندرو اختیار شده است. نبردناوها دارای تمام وسایل محافظت هستند و سرعت آنها زیادتر از زره دارهای سنگین است. (از لغات فرهنگستان). کشتی جنگی. ناو جنگی. ناو جنگنده. رزم ناو
بجای کشتی تندرو اختیار شده است. نبردناوها دارای تمام وسایل محافظت هستند و سرعت آنها زیادتر از زره دارهای سنگین است. (از لغات فرهنگستان). کشتی جنگی. ناو جنگی. ناو جنگنده. رزم ناو
معرکه. مصاف. (آنندراج). جنگ گاه. (برهان قاطع). رزمگاه. میدان جنگ. (ناظم الاطباء). ناوردگه. آوردگه. میدان نبرد. جای نبرد: ده ساله یا دوازده ساله فزون نبود کاندر نبردگاه برآمد غبار او. فرخی. از کنار نبردگاه افق چون به دست غروب داور نام. انوری (از آنندراج)
معرکه. مصاف. (آنندراج). جنگ گاه. (برهان قاطع). رزمگاه. میدان جنگ. (ناظم الاطباء). ناوردگه. آوردگه. میدان نبرد. جای نبرد: ده ساله یا دوازده ساله فزون نبود کاندر نبردگاه برآمد غبار او. فرخی. از کنار نبردگاه افق چون به دست غروب داور نام. انوری (از آنندراج)
پر چین و شکنج. - نوردناک شدن، نوردناک گردیدن، چین پیدا کردن. - ، توبرتو شدن چیزی. (یادداشت مؤلف) : تعکّن، نوردناک گردیدن شکم و توبرتو شدن چیزی. (یادداشت مؤلف) (از منتهی الارب)
پر چین و شکنج. - نوردناک شدن، نوردناک گردیدن، چین پیدا کردن. - ، توبرتو شدن چیزی. (یادداشت مؤلف) : تعکّن، نوردناک گردیدن شکم و توبرتو شدن چیزی. (یادداشت مؤلف) (از منتهی الارب)