نایچه. توضیح جهانگیری این بیت رابدون ذکرنام شاعرآورده: هزارناله زدم بی گل رخت درباغ بدرددل که شنیدم فغانی ازنایچ. مولف فرهنگ نظام نویسد: شعراستادانه نیست احتمال این است که نقطه نایچه (نای کوچک) راکه سابقابدون هاء (نایچ) مینوشتند اشتباهاخوانده ودرشعربسته
نایچه. توضیح جهانگیری این بیت رابدون ذکرنام شاعرآورده: هزارناله زدم بی گل رخت درباغ بدرددل که شنیدم فغانی ازنایچ. مولف فرهنگ نظام نویسد: شعراستادانه نیست احتمال این است که نقطه نایچه (نای کوچک) راکه سابقابدون هاء (نایچ) مینوشتند اشتباهاخوانده ودرشعربسته
ملا محبعلی نی نواز هروی، از شاعران قرن دهم هجری است، به روایت سام میرزا صفوی، وی خطی خوش داشته و در نی زدن ماهر بوده ’اما بسیار بی پروا و لوند و خوش طبع و ظریف است’، از اوست: نیست غیر از بلا سرایت عشق زاول عشق تا نهایت عشق آه مجنون عشق پیشه کجاست تا برم پیش او شکایت عشق، (از تحفۀ سامی ص 84)
ملا محبعلی نی نواز هروی، از شاعران قرن دهم هجری است، به روایت سام میرزا صفوی، وی خطی خوش داشته و در نی زدن ماهر بوده ’اما بسیار بی پروا و لوند و خوش طبع و ظریف است’، از اوست: نیست غیر از بلا سرایت عشق زَاول عشق تا نهایت عشق آه مجنون عشق پیشه کجاست تا برم پیش او شکایت عشق، (از تحفۀ سامی ص 84)
نی نواز، (آنندراج)، نی زننده، نی نوازنده، (ناظم الاطباء) : یک دست تو با زلف و دگر دست تو با جام یک گوش به چنگی و دگر گوش به نایی، منوچهری، آن یکی نایی که نی خوش میزده ست ناگهان از مقعدش بادی بجست، مولوی، ای باده فروش من سرمایۀ جوش من ای از تو خروش من، من نایم و تو نایی، ؟ ، نبات و شکر مصفا، (ناظم الاطباء)
نی نواز، (آنندراج)، نی زننده، نی نوازنده، (ناظم الاطباء) : یک دست تو با زلف و دگر دست تو با جام یک گوش به چنگی و دگر گوش به نایی، منوچهری، آن یکی نایی که نی خوش میزده ست ناگهان از مقعدش بادی بجست، مولوی، ای باده فروش من سرمایۀ جوش من ای از تو خروش من، من نایم و تو نایی، ؟ ، نبات و شکر مصفا، (ناظم الاطباء)
نسیج. جامۀحریر زربافته. (برهان قاطع) (آنندراج). مصحف نسیج عربی (از مصدر نسج به معنی بافتن) و آن مختصر ’نسیج الذهب و الحریر’ است به معنی پارچۀ ابریشمی زردوزی شده. (حاشیۀ برهان قاطع از دزی). رجوع به نسیج شود
نسیج. جامۀحریر زربافته. (برهان قاطع) (آنندراج). مصحف نسیج عربی (از مصدر نسج به معنی بافتن) و آن مختصر ’نسیج الذهب و الحریر’ است به معنی پارچۀ ابریشمی زردوزی شده. (حاشیۀ برهان قاطع از دزی). رجوع به نسیج شود
دهی است از دهستان لار بخش حومه شهرستان شهرکرد، در 12هزارگزی شمال غربی شهرکرد و متصل به راه عمومی سامان به شهرکرد در منطقه کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 1773 تن سکنه دارد، آبش از قنات است و محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنعت دستی زنان قالی بافی است، در فصل تابستان با ماشین می توان به آنجا رفت، (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 10 ص 194)
دهی است از دهستان لار بخش حومه شهرستان شهرکرد، در 12هزارگزی شمال غربی شهرکرد و متصل به راه عمومی سامان به شهرکرد در منطقه کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 1773 تن سکنه دارد، آبش از قنات است و محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنعت دستی زنان قالی بافی است، در فصل تابستان با ماشین می توان به آنجا رفت، (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 10 ص 194)
تلفظ ترکی ارتاکی، قصبۀ سنجاق قره سی از ولایت خداوندگار است در یک فرسنگی غربی خرابه های شهر قدیمی کیزیگ. مردم آنجا بعضی مسلمان باشند و پاره ای مذهب مسیحی دارند و آن دارای 11 جامع و مسجد و 44 مکتب و 158 کلیسا و مناستر است. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
تلفظ ترکی ارتاکی، قصبۀ سنجاق قره سی از ولایت خداوندگار است در یک فرسنگی غربی خرابه های شهر قدیمی کیزیگ. مردم آنجا بعضی مسلمان باشند و پاره ای مذهب مسیحی دارند و آن دارای 11 جامع و مسجد و 44 مکتب و 158 کلیسا و مناستر است. رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
رمنده. یاحرف نایر. آنست که حرف مزید بدان پیونددواصل این اسم ازنواراست بمعنی رمیدن، . . وچون این حرف ازخروج که اقصی غایت حروف قافیت است بدومرتبه دورتر می افتد آنرانایرخواندند... وباشدکه حرف نایرمتکررگردد ودووسه نایرباشد
رمنده. یاحرف نایر. آنست که حرف مزید بدان پیونددواصل این اسم ازنواراست بمعنی رمیدن، . . وچون این حرف ازخروج که اقصی غایت حروف قافیت است بدومرتبه دورتر می افتد آنرانایرخواندند... وباشدکه حرف نایرمتکررگردد ودووسه نایرباشد
جانشین نایب الزیاره: کسی که از طرف دیگری بقعه متبرکی را زیارت کند نایب الحکومه: کسی که به نیابت از طرف حاکم شهری را اداره کند یا بخشدار (واژه فرهنگستان) نایب التولیه: کسی که از طرف متولی امور بقعه یا موقوفه ای را اداره کند
جانشین نایب الزیاره: کسی که از طرف دیگری بقعه متبرکی را زیارت کند نایب الحکومه: کسی که به نیابت از طرف حاکم شهری را اداره کند یا بخشدار (واژه فرهنگستان) نایب التولیه: کسی که از طرف متولی امور بقعه یا موقوفه ای را اداره کند