معنی تایچ
تایچ
((یِ))
تاجدار، تاجور
تصویر تایچ
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تایچ
تایه
تایه
متکبر لاف زدن، سرگشته حیران متحیر. هلاک شوند
فرهنگ لغت هوشیار
تایم
تایم
بیوه شدن، زمانی بگذرد و ازدواج نکرده باشد فرصت، زمان، وقت
فرهنگ لغت هوشیار
تایق
تایق
شایق و آرزومند
فرهنگ لغت هوشیار
تایس
تایس
خوار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تایر
تایر
لاستیک رویی چرخ اتومبیل
فرهنگ لغت هوشیار
تاید
تاید
نیرومند شدن، قوی گشتن توانا گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تایچه
تایچه
لنگه، عدل
فرهنگ لغت هوشیار
تایج
تایج
تاجدار، امام تاجدار
فرهنگ لغت هوشیار
تایب
تایب
توبه کننده، باز گردنده از گناه
فرهنگ لغت هوشیار