جدول جو
جدول جو

معنی ناگوارنده - جستجوی لغت در جدول جو

ناگوارنده(دِ بَ رَ دَ / دِ)
وبیل. (ترجمان القرآن). سنگین. ثقیل. وخیم. ناگوار. ناگوارا. مقابل گوارنده. رجوع به گوارنده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
کسی که بی دعوت به مهمانی برود، خوانده نشده، طفیلی، کسی که درس نخوانده باشد، بی سواد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناگزارده
تصویر ناگزارده
ادا نشده، انجام نشده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناگزاینده
تصویر ناگزاینده
آنکه نگزد، آنکه آزار نرساند، برای مثال چه خوش داستانی زد آن هوشمند / که بر ناگزاینده نآید گزند (نظامی۵ - ۸۷۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از واگذارنده
تصویر واگذارنده
کسی که چیزی را به دیگری می دهد و در اختیار او می گذارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انگارنده
تصویر انگارنده
پندارنده، گمان کننده
فرهنگ فارسی عمید
(طَ مَ دَ بَ تَ)
هضم ناشدن. به تحلیل نرفتن. مقابل گواریدن.
- ناگواریدن طعام، وخم. وخام: از افراط طمث بیماری ها و آفت های بسیارتولید کند، چون ناگواریدن طعام و آرزو ناکردن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
، ناگوالیدن. شکافته شدن پوست از شدت سرما و یا گرما، ترکیدن لب. (ناظم الاطباء) ، زرد شدن گیاه از خشکی و نرسیدن آب. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(دَ نَ)
ناگداز. ناگدازا. که آتش بر وی کار نکند و نگدازدش. ناگداختنی: یکی یاقوت که از گوهرها قسمت آفتاب است و شاه گوهرهای ناگدازنده است و هنر وی آنک شعاع دارد و آتش بر وی کار نکند. (نوروزنامه)
لغت نامه دهخدا
(دَ فَ)
نگزاینده. که گزاینده و گزنده نیست. آنکه نگزد و آزار نرساند. بی آزار:
چه خوش داستانی زد آن هوشمند
که بر ناگزاینده ناید گزند.
نظامی.
، آنکه تعذیب می کند بدون گزند و ضرر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گُ دَ)
غیرقابل گواردن. مقابل گواردنی. رجوع به گواردنی شود
لغت نامه دهخدا
(گُ رَ دَ / دِ)
بدهضمی. تحلیل نرفتگی غذا، نادلچسبی، طعامی که سلامتی بخش نباشد (؟). (ناظم الاطباء). صفت ناگوارنده. رجوع به ناگوارنده و گوارندگی شود
لغت نامه دهخدا
واگذارکننده. که واگذارد. که واگذار کند. که به دیگری تفویض کند. تسلیم کننده، دراصطلاح بانکی، کسی که چیزی را می فروشد و به دیگری می دهد. (لغات فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
مقابل گوالیده. رجوع به گوالیده شود
لغت نامه دهخدا
گوارده ناشده. هضم ناشده. مقابل گوارده
لغت نامه دهخدا
(دَرْ وَ)
غیر قادر. نتواننده. ناتوان. رجوع به ناتوان شود
لغت نامه دهخدا
هضم ناشده. ناگوارده. ناگوار: اگر (آبی را پس طعام) بسیار خورند طعام ناگواریده بیرون آید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و اندر هر اندامی و از هر گواریدنی چیزی ناتمام ناگواریده بماند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
آنچه که نگذردظنکه عبورنکند، سپری ناشونده باقی: واجب آید که بقا زنده نامیرنده که آن نفس است وعقل است بقا سرمدی باشد ناگذرنده. {مقابل گذرنده
فرهنگ لغت هوشیار
نخوانده قرائت نکرده: سربه پیش افکنده بینم قاصدر نجانده را ظاهراآورده واپس نامه ناخوانده را. (محمداشرف لغ)، بی سواددرس نخوانده، دعوت نشده: چو اندرباغ تو بلبل بدیدار هزار آید ترامهمان ناخوانده بر وزی صد هزارآید. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگزارده
تصویر ناگزارده
انجام نشده، اداناکرده مقابل گزارده
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه نگزدظنکه آزارنرساند بی آزار: چه خوش داستانی زد آن هوشمند که بر ناگزاینده ناید گزند. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگارنده
تصویر انگارنده
پندارنده گمان کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگواریده
تصویر ناگواریده
هضم نشده ناگوارده: (اگر (آبی راپس طعام) بسیارخورندطعام ناگواریده بیرون آید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگراینده
تصویر ناگراینده
میل ناکننده: (وشک نیست که زمان ناگراینده جزوی بود ازآن زمان گراینده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگدازنده
تصویر ناگدازنده
آنچه که آتش آنراذوب نکند ناگداختنی: (گفتندازجواهرفسرده ناگدازنده نخست یاقوت)
فرهنگ لغت هوشیار
تفویض کننده، ترک کننده، بعهده کسی تحویل کننده محول، کسی که چیزی را می فروشد و بدیگری می دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
((خا د))
بی سواد، درس نخوانده، دعوت نشده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
Illinformed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
mal informé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
desinformado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
desinformado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
źle poinformowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
плохо информированный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
погано поінформований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
slecht geïnformeerd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
schlecht informiert
دیکشنری فارسی به آلمانی