جدول جو
جدول جو

معنی ناگوارده - جستجوی لغت در جدول جو

ناگوارده
گوارده ناشده. هضم ناشده. مقابل گوارده
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناگزارده
تصویر ناگزارده
ادا نشده، انجام نشده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
کسی که بی دعوت به مهمانی برود، خوانده نشده، طفیلی، کسی که درس نخوانده باشد، بی سواد
فرهنگ فارسی عمید
هضم ناشده. ناگوارده. ناگوار: اگر (آبی را پس طعام) بسیار خورند طعام ناگواریده بیرون آید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و اندر هر اندامی و از هر گواریدنی چیزی ناتمام ناگواریده بماند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(دِ بَ رَ دَ / دِ)
وبیل. (ترجمان القرآن). سنگین. ثقیل. وخیم. ناگوار. ناگوارا. مقابل گوارنده. رجوع به گوارنده شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
تخمه. سوء هضم. وبل. وبال. سنگینی و گرانی در طعام. ناگوارد بودن. رجوع به ناگوارد شود
لغت نامه دهخدا
(لَت ت)
مقابل گواردن. رجوع به گواردن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ/ اِ)
نگمارده. نگماشته. غیرموکل
لغت نامه دهخدا
نانوشیده. صرف ناشده. مقابل گسارده. رجوع به گسارده شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
انجام نایافته. انجام ناداده. اداناکرده: اگر رکاب عالی... حرکت کرده بودی و کاری بر ناگزارده و این خبرآنجا رسیدی ناچار باز بایستی گشت. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(دی دَ / دِ وَ دی دَ / دِ / وِ دی دَ / دِ)
گذارده نشده. مقابل گذارده
لغت نامه دهخدا
(گُ رَ / رِ)
هضم ناشده. تحلیل نرفته، هر چیز که زیان و رنج آورد، آبی که موافق نباشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
از: نا، نفی، سلب + گوارد (از: گواردن) = ناگورد =ناگوار، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). ناگوار. طعام ناپخته در معده. (برهان قاطع). متخمه. (از منتهی الارب). گران. سنگین. بطی ءالانهضام، نامطبوع. ناملایم طبع. ناخوش: هوای آن معتدل است اما آب ناگوارد دارد و میوه بسیار باشد. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 131)، مردم دل ناچسب،
{{اسم مرکّب}} امتلاء. تخمه. (برهان قاطع). جدع. علوص. برده. (از منتهی الارب). تخمه. (دهار) (منتهی الارب) (زمخشری). ناگوار. ناگواره. سؤهضم:
خواجه یکی غلامک رس دارد
کز ناگوارد خانه چو تس دارد.
منجیک
لغت نامه دهخدا
تصویری از واگذارده
تصویر واگذارده
تسلیم کرده، ترک کرده، حواله کردنه بعهده کسی انداخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگواران
تصویر ناگواران
ناگوارامقابل گواران
فرهنگ لغت هوشیار
نخوانده قرائت نکرده: سربه پیش افکنده بینم قاصدر نجانده را ظاهراآورده واپس نامه ناخوانده را. (محمداشرف لغ)، بی سواددرس نخوانده، دعوت نشده: چو اندرباغ تو بلبل بدیدار هزار آید ترامهمان ناخوانده بر وزی صد هزارآید. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نا واردی
تصویر نا واردی
کار ندانی نا آشنایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگزارده
تصویر ناگزارده
انجام نشده، اداناکرده مقابل گزارده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگواریده
تصویر ناگواریده
هضم نشده ناگوارده: (اگر (آبی راپس طعام) بسیارخورندطعام ناگواریده بیرون آید)
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه که هضم نشودبدهضم، بدهضمی امتلا: همیشه لب مرد بسیار خوار در آروغ بد باشد از ناگوار. (نظامی لغ)، ناخوش آینده بطبع بدمزه: (واستقبال مقدم مرا چنین ذخیره نامحدودو شربتی ناگوارمهیا کرده ای، {ناملایم بطبع سخت دشوار: برفقیران محنت و پیری نباشد ناگوار کی غم دندان خوردآن کس که نانی نیستش ک (صائب)، آنکه مصاحبتش ملایم طبع دیگران نباشد گران جان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
((خا د))
بی سواد، درس نخوانده، دعوت نشده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
Illinformed
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
mal informé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
yanlış bilgilendirilmiş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
ভুল তথ্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
गलत जानकारी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
mal informato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
плохо информированный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
schlecht informiert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
slecht geïnformeerd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
погано поінформований
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
źle poinformowany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
desinformado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
desinformado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناخوانده
تصویر ناخوانده
잘못된 정보
دیکشنری فارسی به کره ای