- ناگزیده (تَ)
غیرمرجح. ناپسندیده. پسندناشده. نگزیده. گزیده ناشده. انتخاب ناشده. مطرود. مقابل گزیده. رجوع به گزیده و برگزیده شود
نیش ناخورده. نگزیده. غیرملدوغ. مقابل گزیده. رجوع به گزیده شود
نیش ناخورده. نگزیده. غیرملدوغ. مقابل گزیده. رجوع به گزیده شود
