جدول جو
جدول جو

معنی ناگزاییده - جستجوی لغت در جدول جو

ناگزاییده
مقابل گزاییده. رجوع به گزاییده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناگزاینده
تصویر ناگزاینده
آنکه نگزد، آنکه آزار نرساند، برای مثال چه خوش داستانی زد آن هوشمند / که بر ناگزاینده نآید گزند (نظامی۵ - ۸۷۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناگزارده
تصویر ناگزارده
ادا نشده، انجام نشده
فرهنگ فارسی عمید
(گَ دَ)
که قابل گزاییدن و آزار کردن نیست. که نبایدش گزایید و تعذیب کرد
لغت نامه دهخدا
(وَ کُ دَ / دِ)
ناآگاهیده. ناگهیده. بی خبر
لغت نامه دهخدا
(بَ)
انجام نایافته. انجام ناداده. اداناکرده: اگر رکاب عالی... حرکت کرده بودی و کاری بر ناگزارده و این خبرآنجا رسیدی ناچار باز بایستی گشت. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(دُ خوا / خا شِ کَ)
ماده ای که باردار نشده و نزائیده باشد. (ناظم الاطباء) ، عقیم. نازا. سترون. (ترجمان القرآن). عقیم. بی بر. (ناظم الاطباء). عقیم. عقام. عاقر. (از منتهی الارب). نازا: چون خواهد که از شتر و گاو زکوه بدهد باید که هر گوسفند زاینده و نازاینده ای بشمرد. (تاریخ قم ص 175).
- نازاینده شدن، عقر. عقم. عقاره. (از ترجمان القرآن) (دهار) (تاج المصادر) (منتهی الارب).
- نازاینده گردانیدن، اعقام. (تاج المصادر بیهقی). تعقیم. (منتهی الارب). عقیم کردن. سترون کردن. نازا کردن
لغت نامه دهخدا
(گَ دَ / دِ)
مقابل زاییده. رجوع به زاییده شود
لغت نامه دهخدا
(لَ نَ)
آسیب نرساندن. مقابل گزاییدن. رجوع به گزاییدن شود:
جمال خواجه را بینم بهار خرم شادی
که بفزاید به آبان ها و نگزایدش صرصرها.
منوچهری.
آنکس که ز پشت سعد سلمان آید
گر زهر شود ملک تو را نگزاید.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(لَب ب)
نگرائیدن. میل نکردن. متمایل ناشدن
لغت نامه دهخدا
هضم ناشده. ناگوارده. ناگوار: اگر (آبی را پس طعام) بسیار خورند طعام ناگواریده بیرون آید. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). و اندر هر اندامی و از هر گواریدنی چیزی ناتمام ناگواریده بماند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
مقابل گوالیده. رجوع به گوالیده شود
لغت نامه دهخدا
(هََ دَ / دِ)
نگراییده. مقابل گراییده. رجوع به گراییده شود
لغت نامه دهخدا
(دَ فَ)
نگزاینده. که گزاینده و گزنده نیست. آنکه نگزد و آزار نرساند. بی آزار:
چه خوش داستانی زد آن هوشمند
که بر ناگزاینده ناید گزند.
نظامی.
، آنکه تعذیب می کند بدون گزند و ضرر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
مقابل گزاییدن
لغت نامه دهخدا
(تَ)
غیرمرجح. ناپسندیده. پسندناشده. نگزیده. گزیده ناشده. انتخاب ناشده. مطرود. مقابل گزیده. رجوع به گزیده و برگزیده شود
نیش ناخورده. نگزیده. غیرملدوغ. مقابل گزیده. رجوع به گزیده شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از افزاییده
تصویر افزاییده
افزوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگراینده
تصویر ناگراینده
میل ناکننده: (وشک نیست که زمان ناگراینده جزوی بود ازآن زمان گراینده)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نازاینده
تصویر نازاینده
ماده ای که بچه نیاورد عقیم سترون مقابل زاینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگزارده
تصویر ناگزارده
انجام نشده، اداناکرده مقابل گزارده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگواریده
تصویر ناگواریده
هضم نشده ناگوارده: (اگر (آبی راپس طعام) بسیارخورندطعام ناگواریده بیرون آید)
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه نگزدظنکه آزارنرساند بی آزار: چه خوش داستانی زد آن هوشمند که بر ناگزاینده ناید گزند. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناگزیده
تصویر ناگزیده
انتخاب ناشده، مطرود
فرهنگ لغت هوشیار