- ناپدری
شوهر مادر، پدراندر
معنی ناپدری - جستجوی لغت در جدول جو
- ناپدری(پِ دَ)
شوهر مادر. پدرندر
- ناپدری
شوهرمادر
- ناپدری((پِ دَ))
مردی جز پدر شخص، که با مادر او ازدواج کرده است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پستی و فرومایگی، برای مثال در حلقۀ کارزار جان دادن / بهتر که گریختن به نامردی (سعدی۲ - ۵۶۲) ، ترسو بودن
(دِ)
لغت نامه دهخدا
از شاعران عثمانی است و در قرن دهم هجری میزیسته است. این مطلع او راست:
جهانک نعمتندن کند و آب و دانه مزیکدر
ایلک کاشانه سندن گوشۀ ویرانه مزیکدر.
(از قاموس الاعلام ج 6)
محمد چلبی بن عبدالغنی از شعرای قرن دهم عثمانی است. (از قاموس الاعلام ج 6)
جهانک نعمتندن کند و آب و دانه مزیکدر
ایلک کاشانه سندن گوشۀ ویرانه مزیکدر.
(از قاموس الاعلام ج 6)
محمد چلبی بن عبدالغنی از شعرای قرن دهم عثمانی است. (از قاموس الاعلام ج 6)
(پِ سَ)
لغت نامه دهخدا
پسر زن. پسر شوهر. پسندر. ربیب. در کرمان: پیرزاده، در گناباد: پیش زاد، در کرمانشاه: ان زاده گویند
نامشهودبودن نامرئی بودن: ای باغ ارم به بی کلیدی فردوس فلک به ناپدیدی. (نظامی)
ناپذیرنده قبول ناکننده: (باران ازسنگ دریغ نیستوصحبت ازناپذیردریغ است. {توضیح در ترکیب بهمین معنی آید: اصلاح ناپذیر انکارناپذیر پند ناپذیر علاج ناپذیر
ناآراسته، غمگین اندوهگین، بدیمن شوم، ناپایدار، درشت ناهموار، نادرست ناصحیح، نامرتب نامنظم شوریده
ناپدری