جدول جو
جدول جو

معنی ناوردخواه - جستجوی لغت در جدول جو

ناوردخواه
(دَ خوَرْ / خُرْ)
مشتاق جنگ و جدال. آرزومند پیکار. (ناظم الاطباء). ناوردجو. جنگی. مبارز. جنگجو. جنگاور. نبرده:
به شبگیر چون من به آوردگاه
روم پیش آن ترک ناوردخواه.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
ناوردخواه
ناوردجوی
تصویری از ناوردخواه
تصویر ناوردخواه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آوردخواه
تصویر آوردخواه
جنگ جو، جنگاور، برای مثال به شبگیر چون من به آوردگاه / روم پیش آن ترک آوردخواه (فردوسی - ۲/۱۷۸ حاشیه)، دلیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناوردگاه
تصویر ناوردگاه
میدان جنگ، جای نبرد و زد و خورد
فرهنگ فارسی عمید
(نَنْ دَ / دِ)
جنگجوی:
که از ما یکی را به آوردگاه
فرستی بر ترک آوردخواه.
فردوسی.
نگه کن که بااو به آوردگاه
توانی شدن زآن پس آوردخواه.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(وَ)
جنگ گاه. (برهان قاطع) (از بهار عجم). جای جنگ. محل پیکار. (آنندراج) (انجمن آرا). آوردگاه. (انجمن آرا). رزمگاه. میدان جنگ. (ناظم الاطباء). دشت کین. دشت نبرد. آوردگه. رزمگه. میدان رزم:
دو لشکر بهم کینه خواه آمدند
دلیران ناوردگاه آمدند.
اسدی.
، جولانگاه. جولانگه:
ناوردگاه سازد میدان مدح تو
هر کس که او سوار کمال و هنر شود.
مسعودسعد.
او را چو در نبرد برانگیزد
ناوردگاه چرخ کیان باشد.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناوردخواهی
تصویر ناوردخواهی
ناوردجویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناوردگاه
تصویر ناوردگاه
میدان جنگ رزمگاه، جولانگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناوردگاه
تصویر ناوردگاه
رزمگاه و میدان جنگ
فرهنگ فارسی معین