جدول جو
جدول جو

معنی آوردخواه

آوردخواه
جنگ جو، جنگاور، برای مثال به شبگیر چون من به آوردگاه / روم پیش آن ترک آوردخواه (فردوسی - ۲/۱۷۸ حاشیه)، دلیر
تصویری از آوردخواه
تصویر آوردخواه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آوردخواه

آوردخواه

آوردخواه
جنگجوی:
که از ما یکی را به آوردگاه
فرستی برِ ترک آوردخواه.
فردوسی.
نگه کن که بااو به آوردگاه
توانی شدن زآن پس آوردخواه.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

خوردخوان

خوردخوان
مائده. طَبَق طعام. (ناظم الاطباء). خوان ِ طعام. (آنندراج) :
که سالار خوان خوردخوان آورد
خورشهای خوش در میان آورد.
نظامی (از آنندراج).
، خوان خرد. خوان محقر و کوچک
لغت نامه دهخدا

آبروخواه

آبروخواه
شریف. آنکه از زوال اعتبار و شرف خویش هراسد
لغت نامه دهخدا

ناوردخواه

ناوردخواه
مشتاق جنگ و جدال. آرزومند پیکار. (ناظم الاطباء). ناوردجو. جنگی. مبارز. جنگجو. جنگاور. نبرده:
به شبگیر چون من به آوردگاه
روَم پیش آن ترک ناوردخواه.
فردوسی
لغت نامه دهخدا