- نانیسا (دخترانه)
- نام روستایی در نزدیکی مراغه
معنی نانیسا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه نوشتن نداند، آنکه نتواند بنویسد
آنکه نوشتن نداندامی: اگربودی کمال اندرنویسایی وخوانایی چراآن قبله کل نانویسابودوناخواناک
غایب، مخفی
سریانی شلم (ازدوی سداب)
درختی شبیه درخت گردو، گل های خوش بو است که از گل های آن عطر می گیرند و بیشتر در بنگاله می روید
آنچه ممکن و میسر نباشد
سخن دروغ، گفتار بیهوده، خلاف
زشت، ناپسند، ناشایسته، نالایق
ای دریغ از من، بسیار سخت و مشکل
نانوشته، نوشته نشده، ازقلم افتاده
ناشناخته، غیر معروف، گمنام، مجهول
آنکه گوش به پند و اندرز ندهد، نافرمان
نارمشک، درختی دارای برگ های دراز و باریک، چوب سخت و سرخ رنگ و گل های سفید خوش بو که از آن عطر می گیرند، میوۀ این گیاه که خوردنی است
آنچه آشکار نباشد، چیزی که به چشم دیده نشود، ناپدید، پنهان
کسی که چشمش نمی بیند، کور، ویژگی چشمی که توانایی دیدن ندارد
بی اکسید طبیعی منگنز را گویند که سیاه رنگ است و در طبیعت مخلوط با سایر کانیها بسیار فراوان است. در صورتیکه متبلور باشد آن را پیروسوزیت گویند و بلورهایش بشکل منشورهایخاکستری تیره است. و بر اثر حرارت بسهولت اکسیژن را آزاد میکند از این جهت از اکسید کننده های بسیار خوب است و در صنعت درشیشه گری و بلور سازی از آن بعنوان صابون شیشه گری استفاده میکنند از این رو که ذرات کربن را که درشیشه مذاب موجود و موجب سیاه شدن رنگ شیشه است بااکسیژنی که آزاد میکند ترکیب مینماید و سبب روشنی و سفیدی رنگ شیشه میشود مغنیسی مغنسیا سنگ شیشه گران صابون شیشه سنگ سیاه شیشه گران رنگ سیاه مغل مغنیسیا
زشت، بدشکل، قبیح
اعمی، کور، مقابل بینا
مرام و روش حزبی در آلمان که در زمان هیتلر قدرت و نفوذ داشت و معتقد به برتری نژادی و ناسیونالیسم افراطی بود
هموند سازمان نازی عضو حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان هیتلری، آنکه به نازیسم معتقد است
غایب، نامرئی، نامشهود
ناگیرنده مقابل گیرا، آنکه نتوانداشیا رابگیرد: (ویک دست ایشان مفلوج شده بود و ناگیرا شده و تا زمان وفات همچنان بوده)
نوشته نشده ازقلم افتاده: چندقلم نانویس داریم، ثبت نشده روی کاغذ نیامده: حساب نانویس، آنکه یاآنچه ننویسدظنکه درنوشتن روان نیست: قلم نانویس
نان نازک تیری
زشت مقابل نیکو
بی اندازه و بی حساب، بی شمار
پارسی تازی گشته ناغیست نارمشک نارمشک
ناشناخته مجهول، غیرمعروف گمنام، بی اطلاع نادان مقابل شناسا. ناشناسایی. ناشناختگی مجهول بودن، نامعروفی گمنامی، بی اطلاعی نادانی مقابل شناسایی