جدول جو
جدول جو

معنی نانو - جستجوی لغت در جدول جو

نانو
گاهواره، گهواره، بانوج، آوازی که مادر هنگام گهواره جنباندن و خواباندن فرزند می خواند
تصویری از نانو
تصویر نانو
فرهنگ فارسی عمید
نانو
ذکری را گویند که در وقت جنبانیدن گهواره، زنان بگویند تا اطفال به خواب روند، (جهانگیری) (انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی) (از برهان قاطع)، و با لفظ ’زدن’ مستعمل است، (آنندراج)، الفاظ بانغمه که زنان وقت خواباندن برگویند و لفظ تکلمیش لالائی است، (فرهنگ نظام)،
- نانو زدن، لالائی گفتن، نانو خواندن:
تا خواب رودخصم تو در بستر جاوید
در مهد سقر میزندش هاویه نانو،
آذری (از جهانگیری)،
آن نبینی که طفل از بانو
گیرد آرام چون زند نانو،
آذری (از جهانگیری)،
، ننو، ننی، قسمی از جای خواب بچه است که با ریسمان و پارچه و چوب در دو طرف پارچه ساخته می شود، (فرهنگ نظام)، نوعی از گهواره، (ناظم الاطباء)، رجوع به ننو شود، مخفف نانوا، (جهانگیری) (انجمن آرا) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی)، نان پز، (از برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
نانو
نوعی گاهواره، لالایی، سرود خواب
تصویری از نانو
تصویر نانو
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نانا
تصویر نانا
(دخترانه)
پدر و مادر، نعناع
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بانو
تصویر بانو
(دخترانه)
خانم، ملکه، لقب آناهیتا الهه نگهبان آب، عنوانی احترام آمیز برای زنان، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید میسازد، مانند ماه بانو، گل بانو، تپه کوچک (نگارش کردی: بانوو)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نارو
تصویر نارو
(دخترانه)
پرنده ای خوش آواز مانند بلبل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نارو
تصویر نارو
مکر، حیله، فریب، کید، شکیل، قلّاشی، ریو، گربه شانی، نیرنگ، چاره، احتیال، حقّه، دویل، غدر، اشکیل، خدعه، ستاوه، دلام، شید، تزویر، تنبل، روغان، کلک، گول، دغلی، ترفند، ترب، خاتوله، دستان
حیله گر، مکار، ناکرد
نارو زدن: کنایه از حیله کردن، نیرنگ زدن، خیانت کردن به کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناژو
تصویر ناژو
کاج، درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، کاژو، ناجو، نوژ، نوج، نشک، وهل
صنوبر، درختی از نوع کاج و سرو که چوب آن مناسب سوزاندن است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناشو
تصویر ناشو
ناشدنی، نشدنی، محال، غیرممکن، ناشور، ناشسته، شسته نشده، پارچۀ نخی چرک تاب مانند متقال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زانو
تصویر زانو
مفصل بین ران و ساق پا که پا از آنجا خم و راست می شود، خمیدگی میان لوله
به زانو درآمدن: کنایه از مغلوب شدن
به زانو درآوردن: مغلوب کردن
زانو زدن: زانو بر زمین نهادن، به زانو نشستن، دو زانو نشستن، کنایه از نشستن روی دو زانو برای ادب و فروتنی یا التماس نزد کسی
پس زانو نشستن: کنایه از بر زمین نشستن و زانوها را در بغل گرفتن به حالت غم و اندوه، برای مثال پس زانو منشین و غم بیهوده مخور / که ز غم خوردن تو رزق نگردد کم و بیش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بانو
تصویر بانو
عنوانی محترمانه برای زنان، خانم، خاتون، بی بی
بانوی بانوان: بانوی بزرگ، ملکه
بانوی مشرق: کنایه از خورشید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناتو
تصویر ناتو
بدذات، خبیث، ناسازگار، ناموافق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناجو
تصویر ناجو
کاج، درختی خودرو با برگ های سوزنی و میوۀ مخروطی شکل، کاژو، ناژو، نوژ، نوج، نشک، وهل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نانوا
تصویر نانوا
کسی که نان می پزد و می فروشد، نان فروش
فرهنگ فارسی عمید
(نانْ)
از: نان + وا، پسوند اتصاف، نانبا کردی: نان پان (نان پزخانه) از پان = وان (فارسی). (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نان پز. (آنندراج). کسی که نان می سازدو میفروشد. خباز. (ناظم الاطباء). طالم:
سوی نانوا شد سبک باغبان
بدان شاخ زرین از او خواست نان.
فردوسی.
اینجا مساز عیش که بس بی نوا بود
در قحطسال کنعان دکان نانوا.
خاقانی.
یکی نانوا مرد بد بینوا
نه آبی روان و نه نانی روا.
نظامی.
که این بانوا نانوازاده ای است
که از نور دولت نواداده ای است.
نظامی.
آن نان پز را دید خریطه در گردن کرده چنانکه عادات نانوایان باشد. (تذکره الاولیا)، اشکنه ای که در آن نان ریزه کرده باشند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بانو
تصویر بانو
خانم، بی بی، بانوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناجو
تصویر ناجو
درخت کاج و صنوبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نونو
تصویر نونو
تازه، بتازه: (نونو از چشمه خوناب چو گل تو بر تو روی پر جین شده چون سفره زر بگشایید خ) (خاقانی. سج. 158)
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به نان. یادوست نانی آنکه بقصدتامین معاش اظهاردوستی کند، خدمتکاری که بازای خوراک خدمت کندو مزدی نگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نانک
تصویر نانک
قرص کوچک ازنان نان کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
ناخوب زشت: برپشت من اززمانه تو می آید وزمن همه کارنانکومی آید. (منسوب به خیام)
فرهنگ لغت هوشیار
ناموافق ناسازگار: میگویند چند وقتی است از زیر کار در رو و ناتو شده است، {متقلب بدجنس
فرهنگ لغت هوشیار
کاج صنوبر: ... (اماچون انصاف آتش درمیان آیدعود را در صدر بساط برند و ناژ را علف گرمابه سازند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نارو
تصویر نارو
مکر کردن، فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مانو
تصویر مانو
صدا و آواز بازگشت و رد آواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نانوا
تصویر نانوا
نان پز، کسی که نان میسازد و میفروشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زانو
تصویر زانو
مفصل بین راه و ساق پا را زانو گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نانوا
تصویر نانوا
نان پز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بانو
تصویر بانو
خانم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زانو
تصویر زانو
مفصل بین ران و ساق پا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناتو
تصویر ناتو
((تُ))
ناموافق، ناسازگار، بدجنس، حیله گر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناتو
تصویر ناتو
علامت اختصاری سازمان پیمان آتلانتیک شمالی پیمانی نظامی که در چهارم آوریل 1949 بین کشورهای بلژیک، فرانسه، لوکزامبورگ، هلند، انگلستان، کانادا، دانمارک، ایسلند، ایتالیا، نروژ، پرتغال و ایالات متحده آمریکا بسته شد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناشو
تصویر ناشو
((شَ))
نشدنی، محال، غیرممکن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بانو
تصویر بانو
آغا، خانم
فرهنگ واژه فارسی سره
خباز، شاطر، نان پز، نان فروش
فرهنگ واژه مترادف متضاد