نابسامان، بی هنجار، آشفته، بی حساب، نامنظم: اندرین روزگار ناسامان هرکه را علم هست یا هنر است همچو روباه هست کشتۀ دم همچو طاوس مبتلای پر است، محمد بن عبدالملک، ، تبهکار، نابکار، هرزه، پریشان، نامربوط، نابجا: یلدرجی از گفتۀ ناسامان پشیمان شد، (جهانگشای جوینی)، رجوع به نابسامان شود
نابسامان، بی هنجار، آشفته، بی حساب، نامنظم: اندرین روزگار ناسامان هرکه را علم هست یا هنر است همچو روباه هست کشتۀ دم همچو طاوس مبتلای پر است، محمد بن عبدالملک، ، تبهکار، نابکار، هرزه، پریشان، نامربوط، نابجا: یلدرجی از گفتۀ ناسامان پشیمان شد، (جهانگشای جوینی)، رجوع به نابسامان شود
ناگهان، غفلهً، بغتهً، بدیههً، به ناگاه، دفعهً، یکباره: بگشادش در با کبر شهنشاهان گفت بسم اﷲ و اندرشد ناگاهان، منوچهری، به سحرگاهان ناگاهان آواز کلنگ راست چون غیو کند صفدر بر کردوسی، منوچهری، چند ناگاهان به چاه اندر فتاد آنکه او مر دیگران راه چاه کند، ناصرخسرو، کشته فرزند گرامی را گر ناگاهان بیند از بیم خروشید نیارد مادر، انوری، جهان جان کمال الدین سماعیل شنیدم وی که ناگاهان فروشد، اثیرالدین اومانی (از آنندراج)، ، ناگهانی، فجائی: موج دریاست قربت شاهان خشم ایشان بلای ناگاهان، اوحدی، - به ناگاهان، ناگاهان، به ناگاه: ور زآنکه بغرّدی به ناگاهان پیرامن او هزبر یا ببری، منوچهری
ناگهان، غفلهً، بغتهً، بدیههً، به ناگاه، دفعهً، یکباره: بگشادش در با کبر شهنشاهان گفت بسم اﷲ و اندرشد ناگاهان، منوچهری، به سحرگاهان ناگاهان آواز کلنگ راست چون غیو کند صفدر بر کردوسی، منوچهری، چند ناگاهان به چاه اندر فتاد آنکه او مر دیگران راه چاه کند، ناصرخسرو، کشته فرزند گرامی را گر ناگاهان بیند از بیم خروشید نیارد مادر، انوری، جهان جان کمال الدین سماعیل شنیدم وی که ناگاهان فروشد، اثیرالدین اومانی (از آنندراج)، ، ناگهانی، فجائی: موج دریاست قربت شاهان خشم ایشان بلای ناگاهان، اوحدی، - به ناگاهان، ناگاهان، به ناگاه: ور زآنکه بغرّدی به ناگاهان پیرامن او هزبر یا ببری، منوچهری
نی انبان را گویند و آن سازی است مشهور و معروف که نای انبان هم خوانندش. (برهان قاطع). سازی است معروف که نی انبان نیز گویند: آنها که مقیم حضرت جانانند یادش نکنند و بر لسان کم رانند آنانکه مثال نای ناانبانند دورند از او ازآن به بانگش خوانند. باباافضل. رجوع به نای انبان شود
نی انبان را گویند و آن سازی است مشهور و معروف که نای انبان هم خوانندش. (برهان قاطع). سازی است معروف که نی انبان نیز گویند: آنها که مقیم حضرت جانانند یادش نکنند و بر لسان کم رانند آنانکه مثال نای ناانبانند دورند از او ازآن به بانگش خوانند. باباافضل. رجوع به نای انبان شود
ژان، دوک منتبلّو و مارشال فرانسه، مولد لکتور به سال 1769 میلادی وی در 1792 وارد فوج داوطلبان گردید و سه سال بعد درجۀ ژنرالی یافت، درلشکرکشی ناپلئون به مصر همراه بود و در کودتای ’18 برومر’ با بناپارت همراهی کرد و در منتبلو و مارنگو کسب شهرت کرد و ساراگس را به سال 1809 گرفت و در جنگ اسلینگ جراحت مهلکی برداشت و به سال 1809 درگذشت
ژان، دوک ِ مُنتبلّو و مارشال فرانسه، مولد لِکتور به سال 1769 میلادی وی در 1792 وارد فوج داوطلبان گردید و سه سال بعد درجۀ ژنرالی یافت، درلشکرکشی ناپلئون به مصر همراه بود و در کودتای ’18 برومر’ با بناپارت همراهی کرد و در منتبلو و مارنگو کسب شهرت کرد و ساراگس را به سال 1809 گرفت و در جنگ اسلینگ جراحت مهلکی برداشت و به سال 1809 درگذشت
دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیه واقع در 15/5 هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و 500 گزی خاور راه شوسۀ ارومیه به مهاباد، زمین آن جلگه ای و هوای آن معتدل سالم، و آب آن از بار اندوز چای، و محصول آن غلات، انگور، توتون، چغندر و حبوبات است، 284 تن سکنه دارد که به زراعت و صنایع دستی اشتغال دارند، از صنایع دستی جوراب بافی در آن معمول است، راه شوسه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیه واقع در 15/5 هزارگزی جنوب خاوری ارومیه و 500 گزی خاور راه شوسۀ ارومیه به مهاباد، زمین آن جلگه ای و هوای آن معتدل سالم، و آب آن از بار اندوز چای، و محصول آن غلات، انگور، توتون، چغندر و حبوبات است، 284 تن سکنه دارد که به زراعت و صنایع دستی اشتغال دارند، از صنایع دستی جوراب بافی در آن معمول است، راه شوسه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان صوفیان بخش شبستر شهرستان تبریز، در 17 هزارگزی جنوب خاوری شبستر و 2 هزارگزی شوسۀ تبریز به مرند و یک هزارگزی راه آهن جلفا واقع شده است، هوای آن معتدل و دارای 802 تن سکنه است، آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات، حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان صوفیان بخش شبستر شهرستان تبریز، در 17 هزارگزی جنوب خاوری شبستر و 2 هزارگزی شوسۀ تبریز به مرند و یک هزارگزی راه آهن جلفا واقع شده است، هوای آن معتدل و دارای 802 تن سکنه است، آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات، حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
نام موضعی بحدود رستمدار مازندران، سیدفخرالدین بن سیدقوام الدین مرعشی آنجا را مدتی دارالملک خویش ساخته بوده است، (حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ج 3 ص 343)
نام موضعی بحدود رستمدار مازندران، سیدفخرالدین بن سیدقوام الدین مرعشی آنجا را مدتی دارالملک خویش ساخته بوده است، (حبیب السیر چ کتاب خانه خیام ج 3 ص 343)
نپوشیده. نانهفته. آشکار. (ناظم الاطباء). بارز. ظاهر. غیرمستتر. هویدا. پدید. پدیدار. که نهفته و پنهان و مستور نیست: پرستنده با ماه چهره بگفت که هرگز نماند سخن در نهفت مگر آنکه باشد میان دو تن سه تن نانهان است و چار انجمن. فردوسی
نپوشیده. نانهفته. آشکار. (ناظم الاطباء). بارز. ظاهر. غیرمستتر. هویدا. پدید. پدیدار. که نهفته و پنهان و مستور نیست: پرستنده با ماه چهره بگفت که هرگز نماند سخن در نهفت مگر آنکه باشد میان دو تن سه تن نانهان است و چار انجمن. فردوسی