جدول جو
جدول جو

معنی نامق - جستجوی لغت در جدول جو

نامق
(مِ)
دهی است از دهستان براکوه بخش ریوش شهرستان کاشمر، در 36هزارگزی جنوب شرقی ریوش بر سر راه مالرو عمومی ریوش به حصار. در منطقۀ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و2068 تن سکنه دارد. آبش از قنات تأمین میشود. محصولش غلات، انواع میوه ها و ابریشم است. شغل اهالی زراعت و مالداری و صنعت دستی آنجا قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9). قریه ای است از قرای ترشیز. شیخ جام بسال 440 هجری قمری در این قریه تولد یافت. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 196)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از وامق
تصویر وامق
(پسرانه)
دوست دارنده، عاشق، عاشق عذر، نام مردی که عاشق عذرا بود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نامی
تصویر نامی
(پسرانه)
منسوب به نام، مشهور، معروف
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ناهق
تصویر ناهق
بانگ دهنده مانند خر، خر بانگ کننده، جای برآمدن بانگ از گلوی خر
فرهنگ فارسی عمید
مطلبی که خطاب بر فردی معین نوشته می شود و معمولاً به وسیلۀ پست و در پاکت به دست گیرنده می رسد، کاغذی که بر روی آن مطالبی نوشته شده، (پیشوند) جزء پسین برخی کلمات به معنی نوشته ای در موضوع معین مثلاً پایان نامه، سال نامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناحق
تصویر ناحق
دروغ، کذب، برخلاف حق و عدالت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناطق
تصویر ناطق
نطق کننده، سخنران، گوینده، سخنگو، آشکارا، واضح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نامی
تصویر نامی
نامور، نام آور، نامدار، بنام، مشهور
محبوب
نمو کننده، رشد کننده، روینده
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
علی بن احمد بن عبدالله بن لیث نامقی نیشابوری. وی از ابوطاهر محمد الزیادی و غیره روایت حدیث کند. سال وفاتش 480 است. (از الانساب سمعانی ص 552)
لغت نامه دهخدا
(اَ مِ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان مرند با1260 تن سکنه. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات، زردآلو و گردو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دوست دارنده، داویازده در بازی نرد (بازی نرد) داوی باشد که بریاده کشند، یکی ازدوره های ملایم موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناهق
تصویر ناهق
بانگ دهنده مانند خر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناطق
تصویر ناطق
گویا، گوینده، سخنگوی، نطق کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نافق
تصویر نافق
خریدار گیر پر خریدار بازار دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامه
تصویر نامه
مکتوب، کتابت، قرطاس، رقعه، خط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامی
تصویر نامی
نامدار، نام آور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناحق
تصویر ناحق
باطل، دروغ، کذب، بیهوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناتق
تصویر ناتق
شکافنده، بلند کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسق
تصویر ناسق
سامان دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لامق
تصویر لامق
چشم مالنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دامق
تصویر دامق
تباه بی خیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رامق
تصویر رامق
حسود، فقیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وامق
تصویر وامق
((مَ))
نام عاشق عذرا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نامه
تصویر نامه
((مِ یا مَ))
نوشته، مکتوب، کتاب، صحیفه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نامی
تصویر نامی
رشد کننده، نمو کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نامی
تصویر نامی
معروف، نامدار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناطق
تصویر ناطق
((طِ))
نطق کننده، گوینده، سخنران، خطیب، اموال جاندار مانند، چهارپا، غلام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناحق
تصویر ناحق
((حَ))
دروغ، کذب، برخلاف حق و عدالت، بیداد، باطل، ظالم، نامشروع، ناروا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناحق
تصویر ناحق
ناسزا، ناروا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناطق
تصویر ناطق
سخنران، سخنگو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نامی
تصویر نامی
معروف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نامی
تصویر نامی
Nominal
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نامی
تصویر نامی
nominal
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نامی
تصویر نامی
nominal
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نامی
تصویر نامی
nominalny
دیکشنری فارسی به لهستانی