جدول جو
جدول جو

معنی نامسموع - جستجوی لغت در جدول جو

نامسموع(مَ)
آنچه شنیده نمیشود. شنیده ناشده، نامقبول. آنچه پذیرفته نمی گردد. آنچه مقبول نمی گردد. (ناظم الاطباء). ناشنونده. اجابت ناشده. غیرمستجاب
لغت نامه دهخدا
نامسموع
ناشنودنی شنیده نشده، پذیرفته نشده نامقبول مقابل مسموع
تصویری از نامسموع
تصویر نامسموع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نامشروع
تصویر نامشروع
آنچه خلاف شرع باشد، ناروا، حرام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نامیمون
تصویر نامیمون
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، پاسبز، بدقدم، تخجّم، مشئوم، سیاه دست، مشوم، خشک پی، منحوس، بداغر، شمال، سبز پا، نامبارک، میشوم، نحس، بدشگون، سبز قدم، بدیمن، نافرّخ، مرخشه، شنار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نامحمود
تصویر نامحمود
ناپسندیده، زشت و ناپسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نامطبوع
تصویر نامطبوع
آنچه طبع از آن نفرت داشته باشد، ناپسند، ناخوشایند
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
پراکنده. پریشان. آشفته. نابسامان.
- خاطر نامجموع، خاطر غیرمجموع و پریشان و مشوش
لغت نامه دهخدا
تصویری از نامسعود
تصویر نامسعود
تیره بخت، بد شگون نامبارک نحس شوم، بدبخت مقابل مسعود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامسکون
تصویر نامسکون
لوت ناآباد ویران جایی که سکنه نداردمقابل مسکون، ویران بایر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامسکوک
تصویر نامسکوک
سکه نازده ضرب نشده مقابل مسکوک
فرهنگ لغت هوشیار
ناخاموش در کار آنچه که مسکوت گذاشته نشده، آنچه که درجریان است مقابل مسکوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامسرور
تصویر نامسرور
ناشاد اندوهگین آنکه شادمان نیست ناشاداندوهگین مقابل مسرور
فرهنگ لغت هوشیار
پوشیده نشده ظاهرظشکار، لخت برهنه مقابل مستور، ناپوشیده برهنه آشکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامساوی
تصویر نامساوی
نابرابر، مقابل مساوی
فرهنگ لغت هوشیار
اناپاتان اناپیتان ناکشته ناکشت کاشته نشده ناکاشته. یازمین نامزروع. زمین بایر (بائر) : (همچنین زمینهای بائرو نامزروع نپیماید)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامحمود
تصویر نامحمود
بد شگون، زشت ناپسند ناپسندیده زشت ناپسند: (وازاتفاق نامحمود مسعود را درهندقضیه ای صادرشده بودکه اورامجال توقف درخراسان نبود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامسلوک
تصویر نامسلوک
نا درنور دیده ناپیموده سپرده نشده باپایطی نشده: (ومیان ماطریق مواصلت نامسلوکست، {متروک (راه و مانندآن) : (مناهج عدل که نامسلوک مانده بودمسلوک و معین شد {مقابل مسلوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامسوول
تصویر نامسوول
ناخور تاک، نخواهیده
فرهنگ لغت هوشیار
اداتستان ناروا نادات پاد کیش آنچه که خلاف شرع است حرامغیرقانونی مقابل مشروع: (وبسیارباشدکه بسبب قوت خویش و نفقه عیال مضطرشودبطلب روزی ازوجه نامشروع {یارابطه نامشروع. بطریق غیرشرعی رابطه جنسی یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامعمور
تصویر نامعمور
ناآبادان آبادنشده بایر: (وسرزمین خراب نامعمور هیچ تعیین نکرد {مقابل معمور
فرهنگ لغت هوشیار
نابریده بی نرخ قطع نشده نابریده، غیرقطعی طی نشده} قیمت نامقطوع {مقابل مقطوع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامامول
تصویر نامامول
آرزونکرده نابیوسا غیرمتوقع غیرمنتظربخلاف آرزو مقابل مامول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامامون
تصویر نامامون
سیجناک بی زنهار نا ایمن غیرمحفوظ مقابل مامون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامیمون
تصویر نامیمون
نافرخنده شوم نحس نامبارک مقابل میمون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامجموع
تصویر نامجموع
پریشان آشفته پراکنده پریشان نابسامان مقابل مجموع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامطبوع
تصویر نامطبوع
ناخوش، نامقبول، ناگوار، ناپسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نامطبوع
تصویر نامطبوع
((مَ))
ناخوشایند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نامشروع
تصویر نامشروع
((مَ))
غیرقانونی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نامیمون
تصویر نامیمون
((مِ یا مَ))
شوم، نحس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نامیمون
تصویر نامیمون
ناخجسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نامطبوع
تصویر نامطبوع
ناگوار
فرهنگ واژه فارسی سره
آشفته، پراکنده، پریشان، متفرق، نابسامان
متضاد: مجموع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از نامساوی
تصویر نامساوی
Uneven
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نامساوی
تصویر نامساوی
desigual
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نامساوی
تصویر نامساوی
desigual
دیکشنری فارسی به اسپانیایی