- نامحصور
- بی دیوار، نامرز بیکرانه حصارنشده بی دیوار، بی حد بی انتها: (سلطان ازدیار هند مظفر و منصور با اموال موفور و نفایس نامحصور بازگشت)
معنی نامحصور - جستجوی لغت در جدول جو
- نامحصور ((مَ))
- بی حد، بی انتها، حصار نشده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناپنداشته پندارناپذیر تصورنشده، آنچه که تصور آن ممکن نباشدتصورناپذیر، صورت ناپذیر مقابل متصور
حاصل نشده، بدست نیامده
نانگاشته پیکر ناپذیرفته تصویرنشده، صورت تحقق نیافته: اندر مشیمه عدم از نطفه وجود هردو مصورند ولی نامصورند. (ناصرخسرولغ)
بی کران
ناپسندیده، زشت و ناپسند
دارای نام و آوازه، معروف، مشهور، نامدار
نامبرده، خداوند نام و آوازه، کسی که از جهت دلیری یا علم یا صنعت مشهور شده باشد
ناپسندیده نامقبول، نامرحوم نامغفورمقابل مبرور
بی مزد آنکه بمزد و پاداش خودنرسیده بی مزد
غیر ممکن، نامقدور
نامه بر: هم بدان پیک نامه وردادش سوی آن نامورفرستادش
نازابیده زاب ناپذیر وصف نشده: (آفریدگارنه چیزست ونه نچیزونه محدودونه نامحدودونه موصوف ونه ناموصوف)
نانمیده، ناسپاس منظور نشده رعایت نگشته مقابل منظور، ناسپاس بی منظور
ناتوانسته ناشدنی ناممکن غیرمیسرمقابل مقدور
نافتوده فروتن
ناآبادان آبادنشده بایر: (وسرزمین خراب نامعمور هیچ تعیین نکرد {مقابل معمور
بی آزرم گناهکار ناپاک آنکه عصمت ندارد: (... که چون خدای را ظالم دانند و انبیا را نامعصوم...)، مقابل معصوم
پوزش ناپذیر آنکه دارای عذر وبهانه ای موجه نیست
ناشاد اندوهگین آنکه شادمان نیست ناشاداندوهگین مقابل مسرور
پوشیده نشده ظاهرظشکار، لخت برهنه مقابل مستور، ناپوشیده برهنه آشکار
آنچه که رصد نشده مقابل مرصود
ناگفته نام نابرده ذکرنشده از قلم افتاده: ازبدو نیک و از خطا و صواب چیست اندر کتاب نامذکور ک (ناصرخسرولغ)
بد شگون، زشت ناپسند ناپسندیده زشت ناپسند: (وازاتفاق نامحمود مسعود را درهندقضیه ای صادرشده بودکه اورامجال توقف درخراسان نبود)
آش ناشدنی وا نرفتنی حل نشده، غیرقابل حل (در آب و غیره) حل نشدنی
بی در و دروازه بی نگهبان حفظ نشده نگهداری نشده، آنچه که ازنظروتعرض عابران محفوظ نیست بی حفاظ
ناسهیدنی پرماس ناپذیر، در نیافتنی آنچه که حس نشده، غیرقابل حس غیر قابل تشخیص
آنکه محروم ومایوس نشده، بغلط درمورد (محروم) بکار رود: (از دیدار شما نامحروم شدم)
ناشناخته گمنام، بی بازار
بی حد ونهایت، بی پایان