برندۀ چیزی از جائی به جائی. (فرهنگ نظام). از جائی به جائی برنده. (آنندراج). آنکه چیزی را از جائی به جائی می برد. برنده و بردارنده و حمل کننده و کسی که چیزی را از جائی به جائی می برد. (ناظم الاطباء). از جائی به جائی برنده. جابجاکننده چیزی، روایت کننده. (فرهنگ نظام). بردارندۀ حدیث. (آنندراج). آنکه خبر میدهد و بیان خبر می کند. نقل کننده. بیان کننده. خبردهنده. (از ناظم الاطباء). آنکه حدیثی را از زبان دیگری روایت می کند. (از معجم متن اللغه). حکایت کننده خبری. راوی. روایت کننده: به صدر شاه رساندند ناقلان که فلان گذاشت طاعت این پادشاه رق رقاب. خاقانی. خبر به نقل شنیدیم و مخبرش دیدیم ورای آن که از او نقل می کند ناقل. سعدی. ، استنساخ کننده. (فرهنگ نظام). کسی که از روی خط نوشته شده و یا صورت نقاشی شده بعینه برمیدارد که گویا عین آن را نقل کرده است. (ناظم الاطباء) ، مترجم. (یادداشت مؤلف) ، درپی کننده جامه. (آنندراج). اسم فاعل از نقل است. رجوع به نقل شود
برندۀ چیزی از جائی به جائی. (فرهنگ نظام). از جائی به جائی برنده. (آنندراج). آنکه چیزی را از جائی به جائی می برد. برنده و بردارنده و حمل کننده و کسی که چیزی را از جائی به جائی می برد. (ناظم الاطباء). از جائی به جائی برنده. جابجاکننده چیزی، روایت کننده. (فرهنگ نظام). بردارندۀ حدیث. (آنندراج). آنکه خبر میدهد و بیان خبر می کند. نقل کننده. بیان کننده. خبردهنده. (از ناظم الاطباء). آنکه حدیثی را از زبان دیگری روایت می کند. (از معجم متن اللغه). حکایت کننده خبری. راوی. روایت کننده: به صدر شاه رساندند ناقلان که فلان گذاشت طاعت این پادشاه رق رقاب. خاقانی. خبر به نقل شنیدیم و مخبرش دیدیم ورای آن که از او نقل می کند ناقل. سعدی. ، استنساخ کننده. (فرهنگ نظام). کسی که از روی خط نوشته شده و یا صورت نقاشی شده بعینه برمیدارد که گویا عین آن را نقل کرده است. (ناظم الاطباء) ، مترجم. (یادداشت مؤلف) ، درپی کننده جامه. (آنندراج). اسم فاعل از نقل است. رجوع به نقل شود
ابن عبید. محدث است. (منتهی الارب). محدث کسی است که علاوه بر نقل احادیث، در تشخیص راویان ضعیف، ناقلان جعلی، و تناقض های روایی تخصص دارد. علم رجال به عنوان شاخه ای از دانش حدیث، به وسیلهٔ همین محدثان شکل گرفت و برای هر حدیث، مسیر انتقال آن از راوی به راوی مشخص شد. این سطح از دقت علمی، تنها در تمدن اسلامی به چشم می خورد و نمونه ای از نهادینه شدن عقلانیت در دین است.
ابن عبید. محدث است. (منتهی الارب). محدث کسی است که علاوه بر نقل احادیث، در تشخیص راویان ضعیف، ناقلان جعلی، و تناقض های روایی تخصص دارد. علم رجال به عنوان شاخه ای از دانش حدیث، به وسیلهٔ همین محدثان شکل گرفت و برای هر حدیث، مسیر انتقال آن از راوی به راوی مشخص شد. این سطح از دقت علمی، تنها در تمدن اسلامی به چشم می خورد و نمونه ای از نهادینه شدن عقلانیت در دین است.
شتر ماده، شتر، پستانداری نشخوار کننده و حلال گوشت با گردن دراز و پای بلند و یک یا دو کوهان بر پشت، بعیر، هیون، ابل، اشتر، خالۀ گردن دراز، جمل ستور، جمع نوق و انواق در علم نجوم صورت فلکی مشترکی در ذات الکرسی، حامل راس المغول و امراه المسلسله بیماری که تازه بهبود یافته و هنوز ضعف دارد
شتر ماده، شُتُر، پستانداری نشخوار کننده و حلال گوشت با گردن دراز و پای بلند و یک یا دو کوهان بر پشت، بَعیر، هَیون، اِبِل، اُشتُر، خالِۀ گَردَن دِراز، جَمَل ستور، جمع نوق و اَنواق در علم نجوم صورت فلکی مشترکی در ذات الکرسی، حامل راس المغول و امراه المسلسله بیماری که تازه بهبود یافته و هنوز ضعف دارد
تأنیث ناقل است. (از فرهنگ نظام) (از اقرب الموارد) ، مردم از جائی به جائی رونده، خلاف قطان. (منتهی الارب). ضدالقاطنین. (معجم متن اللغه). مردمی که از جائی به جائی روند و ساکن و متوطن در جائی نباشد، خلاف قطان. (ناظم الاطباء). ج، نواقل، کسانی که از قومی به قومی دیگر منتقل شوند. (مرصع) ، بلائی از بلاهای روزگار. (معجم متن اللغه). نواقل الدهر، ای نوائبه التی تنقل من حال الی حال، یقال: اصابته نواقل الدهر. رجوع به نواقل شود
تأنیث ناقل است. (از فرهنگ نظام) (از اقرب الموارد) ، مردم از جائی به جائی رونده، خلاف قطان. (منتهی الارب). ضدالقاطنین. (معجم متن اللغه). مردمی که از جائی به جائی روند و ساکن و متوطن در جائی نباشد، خلاف قطان. (ناظم الاطباء). ج، نواقل، کسانی که از قومی به قومی دیگر منتقل شوند. (مرصع) ، بلائی از بلاهای روزگار. (معجم متن اللغه). نواقل الدهر، ای نوائبه التی تنقل من حال الی حال، یقال: اصابته نواقل الدهر. رجوع به نواقل شود
نادرست نویسی ناغلا پارسی است گربز بزبار (گویش گیلکی) محیل زرنگ باهوش گربز (فی الجمله درمفهوم کلمه ناجنسی و بدذاتی مستتراست)، توضیح ناقلا در بروجردی بمعنی دشوار و سخت و نیز بمعنی مذکور مستعمل است
نادرست نویسی ناغلا پارسی است گربز بزبار (گویش گیلکی) محیل زرنگ باهوش گربز (فی الجمله درمفهوم کلمه ناجنسی و بدذاتی مستتراست)، توضیح ناقلا در بروجردی بمعنی دشوار و سخت و نیز بمعنی مذکور مستعمل است