جدول جو
جدول جو

معنی ناغالب - جستجوی لغت در جدول جو

ناغالب
(لِ)
مغلوب. ناتوان. ضعیف. مقابل غالب، به معنی چیره:
وگر زآنکه ناغالبی در قیاس
ز غالب تر از خویشتن درهراس.
نظامی
لغت نامه دهخدا
ناغالب
مغلوب چیره شده مقابل غالب: و گر زانکه ناغالبی در قیاس ز غالبتر ازخ ویشتن در هراس. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پسر یا دختری که به بلوغ شرعی نرسیده. سن بلوغ شرعی برای پسر پانزده سالگی و برای دختر نه سالگی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظن غالب
تصویر ظن غالب
گمان قریب به یقین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناقابل
تصویر ناقابل
اندک، حقیر، آنکه لیاقت ندارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آناغالس
تصویر آناغالس
گیاهی زینتی با گل های ستاره شکل که مصرف دارویی هم دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اناغالس
تصویر اناغالس
مرزنگوش، گیاهی خوش بو از خانوادۀ نعناع با گل های سفید که مصرف دارویی دارد
انجرک، مرزه گوش، گوش موش، آذان الفار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناخالص
تصویر ناخالص
اویژه، ناویژه، ناک، اناک، آنچه که خالص نباشد، مغشوش، مقابل خالص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناصالح
تصویر ناصالح
غیر امین، متقلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناغافل
تصویر ناغافل
بی خبر، ناگهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناقابل
تصویر ناقابل
آنکه قابلیت و لیاقت ندارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناواجب
تصویر ناواجب
مستحب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نابالغ
تصویر نابالغ
کودکی که هنوز به سن بلوغ و رشد نرسیده
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است یکساله یا دوساله از تیره مرکبان که دارای ساقه ای بارتفاع 50 سانتیمتراست. منشااولیه این گیاه را عربستان ذکر کرده اند ولی امروزه در نقاط دیگر نیز کشت میشود. برگهای این گیاه نرم و دندانه دار و پوشیده از تیغهای ظریف و نازک است. در سطح پهنک آن (مخصوصا سطح تحتانی پهنک) رگبرگهای بر جسته مشاهده میشود. گلهایش منفرد و شامل برگه های خاردار در پایین کاسه و گلهای لوله یی برنگ زرد یا ارغوانی بر روی نهنج است. میوه اش فندقه و دارای دسته تار نازک در قسمت انتهایی است. از گلبرگهای این گیاه ماده ای برنگ زرد زیبا و محلول در آب و ماده دیگری برنگ قرمز بنام کارتامین که آن نیز در آب محلول است بدست آورده اند. دانه این گیاه که به کافشه موسوم است شامل تا 30 تا 37 درصد از مواد پروتیدی و 45 تا 46 درصد از مواد چربی است که پس از تصفیه میتواند مورد مصرف قرار گیرد. گل و مخصوصا دانه های کاجی دارای اثر مسهلی است که بصورت جوشانده 12 تا 24 در هزار مصرف میشود. از دانه های این گیاه روغنی استخراج میکنند که دارای اثر مسهلی است و سابقا بصورت مالیدن بر روی عضو در روماتیسم و فلج مورد استفاده قرار میگرفت. این گیاه در اکثر نقاط جنوبی اروپا و مناطق بحرالرومی و آسیای صغیر و شمال افریقا و ایران میروید (در خراسان و تبریز و تفرش فراوان است) قرطم عصفر احریض بهرام بهرم بهرمان بهرامه سکری خریع مریق کازیره کاژیره کاجره اصبور اصفور زعفران کاذب پالان زعفران فنیفس خسک دانه کافشه کافیشه قنطادوس کابیج گل زردک گل رنگ تاقالا اطرقطوس بهرامن خسک. توضیح دانه این گیاه را خسک دانه و حب العصفر نیز نامند و آن بعنوان مسهل در طب قدیم مصرف میشده است و در بازار بنام تخم کاجیره نیز عرضه میشود. توضیح، ماده رنگی که از گلبرگهای این گیاه استخراج میشود بنام زردج و ما العصفر مشهوراست. یا تخم کاجیره. دانه کاجیره. یا کاجیره صحرایی. یکی از گونه های کاژیره که بطور خود رو در مزارع میروید و برگهایش دارای کرک میباشند زعفران بیابانی قرطم بری
فرهنگ لغت هوشیار
گونه ای شاهدانه است که آن را شاهدانه کاذب نیز گویند و در طب عوام در تسکین سرفه و درد سینه به کار می رفته است و به علاوه آنرا دارای خاصیت مدر می دانستند راس الهر غالیوبسیس غاغالس منتن الرایحه. توضیح به نظر می آید که غالیس محرف کلمه غالیوبسیس باشد و کلمه اخیر معرب لاتینی آن است
فرهنگ لغت هوشیار
پوست آش نشده و خشکیده. یا مثل غاغاله خشکه. سخت نزار و لاغر و کم حجم و بی رطوبت آنچه هیچ گوشت بر استخوان ندارد
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده مرزنجوش از گیاهان گیاهی از تیره پامچال که میوه اش بشکل مجری است و بوسیله سرپوشی باز میشود. گلهایش دارای 5 گلبرگ آبی یا قرمز میباشد اناگیر حشیشه العلق اناگیرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چاغاله
تصویر چاغاله
بادام و زرد آلو و هلوی سبز نارسیده، چاغاله بادام، بادام نارس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناسالم
تصویر ناسالم
مریض، رنجور، علیل، دردمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناغافل
تصویر ناغافل
((فِ))
ناآگاه، بی خبر، ناگهان، بی خبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناخالص
تصویر ناخالص
((ل))
آن چه که خالص نباشد، مغشوش، مقابل خالص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناقابل
تصویر ناقابل
((بِ))
اندک، حقیر، آن که قابلیت و استعداد ندارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناسالم
تصویر ناسالم
((لِ))
دارای عیب، بیمار، مخالف بهداشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نابالغ
تصویر نابالغ
((لِ))
آن که به سن بلوغ نرسیده، آن که قوه تشخیص و تمیز ندارد، ساده لوح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ناسالم
تصویر ناسالم
Unhealthily, Unhealthy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناسالم
تصویر ناسالم
de manière malsaine, malsain
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ناسالم
تصویر ناسالم
de forma insalubre, insalubre
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ناسالم
تصویر ناسالم
de manera insalubre, insalubre
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ناسالم
تصویر ناسالم
niezdrowo, niezdrowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ناسالم
تصویر ناسالم
нездорово , нездоровый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ناسالم
تصویر ناسالم
нездорово , нездоровий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ناسالم
تصویر ناسالم
ongezond
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ناسالم
تصویر ناسالم
ungesund
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ناسالم
تصویر ناسالم
insalubre
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ناسالم
تصویر ناسالم
अस्वस्थ रूप से , अस्वस्थ
دیکشنری فارسی به هندی