جدول جو
جدول جو

معنی نابالغ

نابالغ
پسر یا دختری که به بلوغ شرعی نرسیده. سن بلوغ شرعی برای پسر پانزده سالگی و برای دختر نه سالگی است
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نابالغ

نابالغ

نابالغ
آن که به سن بلوغ نرسیده، آن که قوه تشخیص و تمیز ندارد، ساده لوح
نابالغ
فرهنگ فارسی معین

نابالغ

نابالغ
کودک. آن که هنوز به سن تمیز نرسیده باشد. (آنندراج). نارسیده. کودکی که به سن بلوغ و رشد نرسیده باشد. (ناظم الاطباء). صغیر. خواب نادیده. به حد مردان نرسیده. به حد زنان نرسیده:
شنیدم که نابالغی روزه داشت
به صد محنت آورد روزی به چاشت.
سعدی.
یکی تشنه میگفت و جان می سپرد
خنک نیکبختی که در آب مرد
بدو گفت نابالغی کای عجب
چو مردی چه سیراب و چه تشنه لب.
سعدی (بوستان).
، نادان. ساده لوح. که قوه تشخیص ندارد. که صاحب تمیز نیست:
همه گفتند کاین خیال بد است
قول نابالغان بی خرد است.
نظامی.
چو با او ساختی نابالغی جنگ
ببالغتر کسی برداشتی سنگ.
نظامی
لغت نامه دهخدا