- ناصب
- نصب کننده، برپا کننده
معنی ناصب - جستجوی لغت در جدول جو
- ناصب
- نصب کننده
- ناصب ((ص))
- برپا کننده، نصیب کننده، دشمن دارنده، آن که علی بن ابی طالب (ع) و خاندان او را دشمن دارد، عاملی که معمول خود را نصب دهد، جمع نواصب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرقه ای که دشمن علی بن ابی طالب بوده اند
کسی که دشمن میدارد علی بن ابیطالب علیه السلام را، جمع آن نواصب و ناصبیه
مونث ناصب. یاحروف ناصبه. عواملی که معمول خود را نصب دهند
جمع منصب، پایه ها، پایگاهان، رتبه ها، درجه ها، ارباب ها، اصحاب مناصب، درجه داران
منصب ها، مقام ها، رتبه ها، پایه ها، شغلهای رسمی، جمع واژۀ منصب
جانشین
گرد باد، سنگریزه، ابر برفی، انبوه پیادگان
استاده تر راست شاخ
زندگی سخت اسپ لاغر
یاری کننده، یار و یاور
پند دهنده، نصیحت کننده
غارت کننده، غنیمت گیرنده
کسی که به نیابت دیگری کاری انجام بدهد، جانشین
ناصب ها، نصب کننده ها، برپا کننده ها، جمع واژۀ ناصب
غصب کننده، ستاننده، به ستم گیرنده
نی نواز، گوشتفروش
تیردار، تیرانداز
تاراجگر، پروه گیر غارت کننده غنیمت گیرنده: اصول مهرتوطبع کرام راجامع نهیب کین توصبرلئام راناهب. (عثمان مختاری. چا. همائی. 30)
عدول کننده، اعراض کننده
آنکه بحث میکند از خبر و می کاود آنرا، کاونده
پالونه (پالونه صافی)
آبگیر خشک، جای دور
پیشیار
رهاننده، یاری دهنده، مددکار
نصیحت کننده، اندرزگو، واعظ
جانشین، قائم مقام، خلیفه، بدل
جانشین، خلیفه، گماشته، وکیل، قائم مقام
آنقدر از مال که زکوه واجب گردد بر روی، حد مقرر
جمع ناصب، بر پا کننده