جدول جو
جدول جو

معنی ناسودمند - جستجوی لغت در جدول جو

ناسودمند
بی فایده، بیهوده
تصویری از ناسودمند
تصویر ناسودمند
فرهنگ فارسی عمید
ناسودمند
(مَ)
بی فایده. بیهوده. بی حاصل. بی سود. بی اثر:
بدان دشت چه گرگ و چه گوسفند
چو باشند بیکار و ناسودمند.
فردوسی.
که گستهم و بندوی را کرده بند
به زندان کشیدند ناسودمند.
فردوسی.
که ازبهر من دل نداری نژند
نکوشی به فریاد ناسودمند.
نظامی.
- سخن (گفتار) ناسودمند:
کزو برتن من نیاید گزند
نگردد بگفتار ناسودمند.
فردوسی.
شنیدم سخن های ناسودمند
دلم نیست ترسان ز بیم گزند.
فردوسی.
زمانی فرود آی و بگشای بند
چه گوئی سخنهای ناسودمند.
فردوسی.
کرا در خرد رای باشد بلند
نگوید سخنهای ناسودمند.
نظامی.
، زیان بخش. موذی. آزاررساننده:
بپرهیز ازآن مرد ناسودمند
که خیزد از او درد و رنج و گزند.
فردوسی.
وگر زین بپیچی گزند آیدت
همه کار ناسودمند آیدت.
فردوسی.
که اندر جهان چیست ناسودمند
که آرد بدین پادشاهی گزند.
فردوسی.
، پرزیان. پرآسیب. خطرناک:
بدو گفت بهرام کاین گوسفند
که آرد بدین جای ناسودمند.
فردوسی.
نترسد ز کردار چرخ بلند
شود زندگانیش ناسودمند.
فردوسی.
که آمد ز برگ درخت بلند
خروشی پر از هول و ناسودمند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
ناسودمند
بی فایده، بیحاصل، بیسود، بی اثر
تصویری از ناسودمند
تصویر ناسودمند
فرهنگ لغت هوشیار
ناسودمند
بی ثمر، بی حاصل، بی فایده، بیهوده، زیان بخش، پوچ، لاطائل، مهمل
متضاد: سودمند
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سودمند
تصویر سودمند
آنچه نفع و فایده برای کسی یا کاری داشته باشد، سوددار، نافع، مفید، با فایده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نابودمند
تصویر نابودمند
مفلس، فقیر، بی چیز، بی برگ و نوا، برای مثال تو کوتاه دستی و نابودمند / مزن دست بر شاخ سرو بلند (خواجو - لغتنامه - نابودمند)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناهوشمند
تصویر ناهوشمند
کودن، کم خرد، بی عقل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نازورمند
تصویر نازورمند
کم زور، بی زور، ناتوان، برای مثال سگ کیست روباه نازورمند / که شیر ژیان را رساند گزند (نظامی۵ - ۸۲۴)
فرهنگ فارسی عمید
(خِ / خَ رَ مَ)
نادان. بی عقل. (ناظم الاطباء). سفیه. بی معرفت. احمق. ابله. غیرعاقل. که خردمند نیست:
اگر بر من این اژدهای بزرگ
که خواند ورا ناخردمند گرگ.
فردوسی.
جوان و پیر که در بند مال و فرزندند
نه عاقلند که طفلان ناخردمندند.
امیرخسرو
لغت نامه دهخدا
(مَ)
صاحب پریشانی و افلاس. مفلس. پریشان. فقیر. بی برگ و نوا. (برهان) (ناظم الاطباء). کنایه از مفلس و فقیر. (انجمن آرا). مفلس. بینوا. (شعوری). بی چیز. تهیدست. کوتاه دست:
تو کوتاه دستی و نابودمند
مزن دست بر شاخ سرو بلند.
(همای و همایون)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نیاسودنی، نسودنی. که درخور سودن نیست. که آن را بسودن نباید. نابسودنی. رجوع به سودنی و بسودنی شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
بی هوش. (آنندراج). کم هوش. بی فراست. بی عقل. بی خرد:
بفرمود کو را به زندان برند
به نزدیک ناهوشمندان برند.
فردوسی.
وزیران کج بین ناهوشمند
رساندند در شاه و ملکش گزند.
هاتفی (از آنندراج).
مقابل هوشمند. رجوع به هوشمند شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
بی زور. کم زور. عاجز. ناتوان. ضعیف. کم قوت:
سگ کیست روباه نازورمند
که شیر ژیان را رساند گزند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
آنکه یا آنچه سود دهد نافع، آنچه که بکار آید مفید بافایده مقابل مضر، برومند بارور مثمر باحاصل، سودبرنده
فرهنگ لغت هوشیار
کم هوش بی خردبی فراست: بفرمودکورابزندان برند بنزدیک ناهوشمندان برند. (شا. بخ. 8 ص 2293) مقابل هوشمند
فرهنگ لغت هوشیار
کم زوربی زورناتوان: سگ کیست روباه نازورمند که شیران ژیان را رساند گزند. (نظامی لغ) مقابل زورمند
فرهنگ لغت هوشیار
مفلس بی برگ و نوا تهی دست: توکوتاه دستی و نابودمند مزن دست برشاخ سروبلند. (همای وهماویون)
فرهنگ لغت هوشیار
نادان بی عقل: اگربرمن این اژدهای بزرگ که خواند و را نا خردمند گرگ... (شا) مقابل خردمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سودمند
تصویر سودمند
((مَ))
آن چه سود دهد، مفید، بارور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سودمند
تصویر سودمند
ثمر بخش، مفید
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سودمند
تصویر سودمند
Advantageous, Gainful
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سودمند
تصویر سودمند
avantageux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سودمند
تصویر سودمند
ventajoso, provechoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سودمند
تصویر سودمند
유리한 , 유익한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سودمند
تصویر سودمند
menguntungkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سودمند
تصویر سودمند
लाभदायक , लाभकारी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سودمند
تصویر سودمند
voordelig, winstgevend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سودمند
تصویر سودمند
korzystny, dochodowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سودمند
تصویر سودمند
vantaggioso, redditizio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سودمند
تصویر سودمند
vantajoso, proveitoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سودمند
تصویر سودمند
有利的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سودمند
تصویر سودمند
вигідний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سودمند
تصویر سودمند
vorteilhaft, lohnend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سودمند
تصویر سودمند
выгодный , прибыльный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سودمند
تصویر سودمند
מועיל , רווחי
دیکشنری فارسی به عبری